همانطور که در قسمت اول دیدیم که با توجه به کتاب سیاست ارسطو، نظریات او را میتوان به چهار مبحث «شهر»، «دارایی» و «ارزش و پول» و «ربح» تقسیم کرد. در قسمت اول ما به بررسی «شهر» و در قسمت دوم به موارد «دارایی» و «ربح» از منظر ارسطو پرداختیم. در این قسمت به بررسی «ارزش و پول» خواهیم پرداخت.
ارسطو در مباحث خود یکی از اصول مهم اقتصاد یعنی تمایز بین ارزش استفاده و ارزش مبادله را مطرح کرده است. هر کالا را میتوان از دو جنبه بررسی کرد. یکی هنگامی که کالا برای ارضای مستقیم یک خواسته مورد استفاده قرار میگیرد و دیگر اینکه به طور غیرمستقیم و از طریق مبادله خواستهای را برآورده میسازد. به عبارت دیگر، هر کالا دارای دو نوع ارزش است: ارزش استفاده و ارزش مبادله. ارزش استفاده در حقیقت ارزش طبیعی یا مصرفی یا مطلوبیت کالا و ارزش مبادله ارزش غیرطبیعی یا قیمت واحد آن را نشان میدهد.
ارسطو این مسئله را به شرح زیر روشن میکند:
“… یک جفت کفش برای پوشیدن و برای مبادله مورد استفاده قرار میگیرد که هر دو، نوعی استفاده از کفش است. کسی که کفش را برای مبادله با پول یا غذا به شخصی میدهد که بدان احتیاج دارد، کفش را در واقع به عنوان یک کفش مورد استفاده قرار داده است، اما این وظیفه اصلی و اولیه کفش نیست زیرا کفش به عنوان وسیله تهاتر شناخته نشده است. این امر در مورد سایر کالاها که در مالکیت افراد قرار دارند نیز صحیح است… خردهفروشی یک قسمت طبیعی از هنر تحصیل ثروت را تشکیل میدهد.”
بدین ترتیب، ارسطو بين ارزش استفاده و ارزش مبادله، تمایز قائل میشود و پوشیدن کفش را استفاده طبیعی از آن و مبادله آن را امری غیرطبیعی تلقی میکند. البته ارسطو با قبول این فرضیه که انسان نمیتواند به طور کامل خودکفا باشد، مبادله کردن کالاها را مردود نمیشمارد و معتقد است که موارد استفاده مصنوعی از کالاها نباید بر موارد استفاده طبیعی از آنها مسلط باشد؛ ولی در عین حال معتقد است که ارزش مبادله یک کالا از ارزش استفاده آن سرچشمه میگیرد، یعنی که ارزش استفاده، معیار و مبین ارزش مبادله یک کالاست. به عبارت دیگر، ارزش اقتصادی یک کالا برحسب شدت خواستههای جامعه برای آن کالا تبیین میشود و مطلوبیت حاصل از مصرف آن کالا، عاملی است که ارزش مبادله یا قیمت آن را تعیین میکند.
برای مثال، هرگاه برای تولید یک جفت کفش و یک گلدان تزیینی، زمان و مهارت یکسانی به کار رفته باشد، در صورتی که جامعه برای این دو کالا از نظر مصرف اهمیت یکسانی قائل باشد، نرخ مبادله بین این دو کالا برابر با واحد خواهد بود، ولی اگر جامعه مثلا برای گلدان تزیینی اهمیت بیشتری قائل باشد، دیگر این دو کالا با نرخی واحد با یکدیگر مبادله نخواهند شد و کفاش باید برای به دست آوردن یک گلدان تزیینی بیشتر از یک جفت کفش تولید کند. هرگاه نرخ این مبادله مثلا برابر با دو باشد، كفاش برای دریافت یک گلدان باید دو جفت کفش تولید کرده و در اختیار فروشنده گلدان قرار دهد. در این وضعیت، هر دو شخص (یعنی کفاش و سازنده گلدان) قیمتهای طبیعی کالای خود را دریافت خواهند کرد.
حال چنانچه بازرگانی به مبادله هر دوی این کالاها مبادرت کند، قاعدتا باید برای خود پاداش یا سودی را کنار بگذارد. در این مرحله از فرایند مبادله، میان قیمتی که تولیدکننده حاضر است دریافت کند و قیمتی که خریدار حاضر است بپردازد، تفاوت وجود خواهد داشت که همین تفاوت قیمت، سود بازرگان را تشکیل میدهد. بنابراین، بازرگان کفش و گلدان را نه به منظور استفاده (مصرف) بلکه برای مبادله به کار میبرد و درست به همین علت است که ارسطو وظیفه و درامد بازرگان را غیرطبیعی میداند. در واقع، ارسطو تمایل دارد که برای بازرگان نیز امکاناتی فراهم شود و در مقابل انجام وظایف او سودی نیز به وی تعلق گیرد، ليكن به هر حال وظیفه بازرگان غیرطبیعی است و ارسطو توصیه میکند که نقش او باید کوچک شود، و سودی که به وی تعلق میگیرد در حد کارش باشد.
به نظر ارسطو قابلیت کالاها نه تنها برای برآوردن خواستههای انسانی یکسان نیست، بلکه شرایطی که هریک از آنها برای مصرف انسانی آماده میشوند نیز متفاوت است. بنابراین، ارزش هر کالا، صرفا در ذات آن کالا نیست، بلکه این ارزش به دو عامل بستگی دارد که عبارت اند از: «مطلوبیت» و «هزینه تولید». با اینکه ارسطو با توجه به این دو عامل تا اندازهای برای تبیین «نظریه قیمت» کوشیده است، ليکن به صراحت این قضیه را روشن نکرده است. شومپیتر معتقد است که این مسئله احتمالا به دلیل علاقه ارسطو به جنبه اخلاقی تعیین قیمت و عدم توجه او به جنبه تحلیلی آن است.
ارسطو «قیمت عادلانه» را این طور تعریف می کند:
«قیمت عادلانه آن قیمتی است که انسان به همان اندازه که چیزی را میدهد، چیزی را دریافت میکند.»
این قیمت همان قیمت بازار است که امروز اقتصاددانان معتقدند در بازار رقابت کامل به وجود میآید. اگر قیمت واقعی بیشتر از قیمت بازار باشد، حتما به جای رقابت کامل، با یک بازار انحصاری مواجه هستیم. این وضعیت از نظر ارسطو عادلانه نیست و آن را محکوم میکند.
ارسطو پول را وسیله مبادله و عاملی برای تسریع و توسعه خردهفروشی میداند. او معتقد است که مبادله وسایل اولیه زندگی گرچه قسمت اعظم هنر تحصیل ثروت را تشکیل نمیدهد، اما امری غیرطبیعی هم نیست و برای ارضای احتیاجات طبیعی بشر لازم است و در این میان پول فقط یک وسیله مبادله است. وظیفه دیگر پول این است که واحد شمارش باشد. ارسطو وظیفه سومی نیز برای پول در نظر میگیرد، به این ترتیب که آن را «عنصر ارزش اندوز» یا «ذخیره ثروت» مینامد و در این مورد توضیح میدهد که بعضی افراد از میزان مصرف جاری خود کم کرده و در نتیجه درامد خود را بیشتر نگهداری میکنند تا به آن ربح تعلق گیرد.
منبع:
این متن از کتاب “تاریخ عقاید اقتصادی” نوشته “دکتر فریدون تفضلی” انتشارات “نشر نی” چاپ سال ۱۳۹۷ آورده شده است و حقوق نشر آن برای نویسنده اصلی محفوظ است.