در دوران بین جنگهای داخلی ایالات متحدامریکا و جنگ جهانیاول اقتصاد سرمایهداری این کشور از موفقیتهای بیشماری برخوردار شد. در این دوران، رشد اقتصادی سریع این سرزمین را به صورت بزرگترین و پرقدرتترین نظام صنعتی جهان درآورده بود. ولی علی رغم رشد قابل توجه درامد ملی، طبقات کمدرامد از نتایج و ثمرات این پیشرفت بهرهمند نشده بودند و سهم عادلانه خود را دریافت نمیکردند.
در این دوران، زمان طولانی کار، مسکن نامناسب و فقدان نظام تأمین اجتماعی و اقتصادی در دوران بیماری، بیکاری و سالمندی از جمله مسائلی بودند که جامعه سرمایهداری با آن روبه رو بود. از طرف دیگر، امکان تحصیل برای فرزندان کارگران وجود نداشت و مهاجرت وسیع نیروی کار به داخل آمریکا به تنزل نرخهای دستمزد منجر شده بود.
آغاز عصر انحصاری در سرمایهداری را میتوان از سالهای ۱۸۷۰ میلادی دانست. از این سال به بعد، قدرت سیاسی و اقتصادی در اختیار شرکتهای بزرگ سهامی قرار گرفت و دولت نیز، که مدعی وجود نظام آزاد و فارغ از دخالت زیاد بود، در مسائل و اختلافات کارگران و کارفرمایان با شدت و از طریق توسل به نیروهای انتظامی عمل میکرد.
شرایط سیاسی و اقتصادی قرن نوزدهم اقتصاددانان را همواره از عقاید اقتصاددانان نئوکلاسیک ناخشنود میساخت و به غیر از سوسیالیستها، اقتصاددانان دیگری نیز بودند که با فرضیهها و نظریههای مکتب نئوکلاسیک مخالفت میکردند. در نتیجه، تحولات اقتصادی این دوران و ادامه مخالفت این اقتصاددانان، اصول نظری نئوکلاسیک اعتبار خود را از نظر تطبیق با واقعیت از دست می داد. درچنین شرایطی، دفاع از نظام سرمایهداری که در آن دولت نقش عمدهای نداشته باشد دور از منطق به نظر میرسید.
این دوران، برای نیل به تغییرات اجتماعی دو روش مهم و متفاوت مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت. نخستین روش مبتنی بر تجدید سازمان جامعه از طریق روشهای سوسیالیستی بود. این روش امکانات تشدید جنگ طبقاتی و انقلاب را در جهت از بین بردن جهانبینی سرمایهداری مطرح میساخت. روش دوم بر آن بود تا تغییرات اجتماعی در نظام سرمایهداری را از راه اصلاحات اجتماعی پدید آورد. در این روش هدف آن بود که شرایط موجود را از طریق دخالت دولت در اقتصاد اصلاح کند. با اعمال برنامههای اصلاحات اقتصادی امکان حفظ سرمایهداری از طریق بهبود شرایط زندگی برای طبقات کم درامد و به ویژه تودهها فراهم میآمد و این دقیقا پیشنهاد اقتصاددانان پیرو «مکتب نهادی» یا «نهادیون» را تشکیل میدهد.
هرچند، مکتب نهادی تقریبا در سال ۱۹۰۰ میلادی توسط تورستین وبلن پایه گذاری شد، لیکن کاملا نوبنیاد نبود، زیرا روششناسی این مکتب قبلا در قرن نوزدهم توسط وبر، سیسموندی، مارکس و سومبارت مطرح شده بود. بعد از وبلن، عقاید و اصول اقتصادی این مکتب توسط جان راجر کامنز توسعه یافت و توسط جان کنت گالبرایت کاملتر شده است.
منبع:
این متن از کتاب “تاریخ عقاید اقتصادی” نوشته “دکتر فریدون تفضلی” انتشارات “نشر نی” چاپ سال ۱۳۹۷ آورده شده است و حقوق نشر آن برای نویسنده اصلی محفوظ است.