خیلیوقتها بانکها همین خدمت ساده، یعنی انتقال پول رو هم اَزَمون دریغ میکنن. چرا ایران نباید بتونه پول نفتش رو از کشورهای دیگه بگیره؟ تازه وقتی تراکنش بالا باشه بانکها کلی از پولهای منتقلشده رو به عنوان کارمزد برمیدارن. اونم وقتی که توی سیستم بیتکوین، یک تراکنش ۴۰۰ میلیون دلاری با یک فیِ دو و نیم دلاری جابهجا شده.
اینجاست که اهمیت بیتکوین مشخص میشه. توی بیتکوین هر آدم، کشور یا موسسه بانک خودشه و کنترل پولش رو در اختیار داره و تراکنشهاش محدود به جغرافیا نمیشه.
بانکها ورشکست میشن، دزدها و هکرها به بانکها حمله میکنن ولی در بیتکوین هیچکدوم از این مسائل مطرح نیست. سیستم بیتکوین به شدت امنه و گرچه چندین سایت خرید و فروش بیتکوین هک شدن، تا الان هیچ حملهی موفقی علیه هستهی بیتکوین صورت نگرفته و اشخاصی که حسابهاشون رو خودشون نگهداری کردن تا الان یک ریال هم از دست ندادن. ضمن اینکه تراكنش راحتی هم داشتن؛ چیزی که درمورد ارزهای مختلف صدق نمیکنه.
بخشی از اپیزود ششم پادکست فارسی اسکروج رو خوندید. و همونطور که متوجه شدید توی این قسمت به پول و بیتکوین میپردازیم.
توی این قسمت به چه مواردی اشاره میکنیم؟
توی این قسمت با هم در زمان سفر میکنیم و سعی میکنیم با مثال یک جور پول سنگی که در گذشته استفاده میشده، بیتکوین رو توضیح بدیم و شکل آیندهی پول رو پیشبینی کنیم. از مزایای بیتکوین و ارزهای دیجیتال بگیم و اینکه دنیا در زمینه تراکنش به کدوم سمت داره حرکت میکنه؟
این قسمت توسط حسین نوشته و توسط حسام روایت شده. امین هم مثل همیشه ادیت این قسمت رو به عهده داشته.
https://www.mtn.cm/en/mtn-mobile-money/getting-started-with-mtn-mobile-money/create-my-account/
https://techcentral.co.za/can-mtn-become-africas-biggest-bank/80912/
https://www.statista.com/statistics/647523/worldwide-bitcoin-blockchain-size/
https://thenextweb.com/hardfork/2019/05/06/bitcoin-100000-nodes-vulnerable-cryptocurrency/
پادکست شمارهی یک: تختهسنگ، پول، بیتکوین
مشتریان عمدهی بانک قبرس، تا ۶۰ درصدِ سپردههایشان را از دست میدهند
هجوم مردم قبرس به خودپردازها از ترسِ دستبردِ دولت
مسدود شدنِ داراییهایِ دولتِ ایران به دستِ دولتِ آمریکا
در قیمت هر بیتکوین ۱۹۰۰۰ دلار، ساتوشی ناکاموتو، خالق بیتکوین، چهلوچهارمین فرد ثروتمند جهان.
اگر در آفریقا هستید همین الان *۱۲۶# رو بگیرید.
در قرنطینهی شهریور ماه ۱۳۹۹ به سر میبریم و شما به قسمتِ ششمِ اسکروجپادکست گوش میکنید، پادکستی برای درک بهتر دنیای اطراف. توی این قسمت از بینِ علوم اجتماعی اقتصاد رو انتخاب کردیم.
پول
همه ی آدمهای دنیا، کل زندگیشون رو صَرفِ دنبالِ پول گشتنْ میکنن، ولی عدهی خیلی کمی هستن که بفهمن پول چیه و چجوری کار میکنه. پول خیلی قدیمیه! خیلی! حتی قبل از نوشتن پدیدار شده! از کجا میدونیم؟ چون اولین نوشتههایی که پیدا کردیم مربوط به حسابوکتابِ دستمزدِ کارگرها بوده.
بیاید قبل اینکه بریم سراغ بیتکوین، شما رو به یکْ جایِ دورْ در یِکْ زمانِ دور ببرم، جایی که پول برای اولین بار استفاده شد. بیاید از اولین قومِ شهریشده شروع کنیم، جایی كه برای اولین بار تقسیم وظایف شکل گرفته؛ جایی، زمانی، شهری.
شما آهنگرید و ابزارآلات کشاورزی میفروشید؛ بیل، گاوآهن. {مکث کوتاه} گهگاه هم وسایل کندوکاو، مثل تیشه وُ هرچیز دیگهای که ازتون بخوان؛ حسابی هنرمندید!
توی این دنیای خیالی، یک عده از همسایههاتون زمین گندم دارن و همسایههای دیگهتون هر ماه به یک مسیر دور میرن و نمک میارن.
توی شهرتون دوتا بنّا هستْ؛ تعداد زیادی دامدار، و چندتایی آجرپز. یک نفر هم میره و تو دشت کنار روستا شکار میکنه و گوشت میاره.
پولی بینِتون وجود نداره و کالاهاتون رو پایاپای عوض میکنید: شما که آهنگر باشید، گندمی که لازم رو دارید، از همسایههای کشاورزِتون میگیرید و در عوض بهشون گاوآهن میدید. از معدنچیهای روستا نمک میگیرید و بهجاش بهشون تیشه مییدید.
پدربزرگهاتون هم دور آتیش براتون تعریف میکنن که:«قدیما که همهمون میرفتیم شکار و مثل شما نازپروردهها کشاورزی و تقسیم وظایف نداشتیم، این حرفا نبود! همه شکارچی بودن. چه معنی داشت مرد نتونه لباسش رو خودش تعمیر کنه؟ یا چاقوش رو بده یکی دیگه بسازه؟»
یک روز، همسایهتون که بنّاس خونهتون رو تعمیر میکنه و طبق رسم پایاپای، بهجاش ازتون مالهای که برای بنایی، و چاقویی که برای خونهاش لازم داره رو میگیره.
فردا که بیدار میشید بنّای دیگهی روستا اومده و ازتون ماله میخواد، ولی شما که خونهتون رو تازه تعمیر کردین!! حالا چیکار میکنید؟ بنّای شهر حسابی متملکه، هم گندم داره هم نمک هم عسل.
شما که حسابی همسایهدوستید و با مشتری مدارا دارید، با خودتون فکر میکنید چیکار کنید؟ چیکار نکنید؟ یکم با خودتون فکر میکنید؛ شما قراره یک کالای با ارزش رو بدید به یکی دیگه ولی از طرفی چیزهایی که طرف داره بهدردتون نمیخوره؛ تنها آهنگر روستایید؛ بازارتون حسابی داغه و انقدددددرررررر خونتون پره از گندم و نمک و عسل که خودتون و هفتپشت از بچههاتون میتونن بخورن. حالا باید چیکار کنید؟
تا میخواید به بنا بگید که بره رد کارش، چون انقدر دارید و میخورید که ارزش همهی خوراکیهایی که اون داره براتون صفره، یکهو یک فکر به کلهتون میزنه.
چرا ازش نمک نگیرید؟ نمک به این راحتیا خراب نمیشه و همه هم این رو میدونن؛ تازگیا هم کشاورزا گاوآهنهاتون رو نمیخرن ولی حسابی نمکلازمن.
آقا یا خانوم آهنگری که شما باشید، از بنّا نمک میگیرید و بهش یک ماله میدید. چی شد؟ انقدر نمک داشتید و استفاده کرده بودید که از اسم نمک هم بدتون میومد! ارزش نمک براتون صفر بود! چرا نمک رو قبول کردید؟
شما نمک رو به این خاطر قبول کردین که میدونستید توی این روستا به هرکسی که نمک بدید حاضره بهتون در اِزاش کالا یا خدمتی ارائه کنه. به عبارتی، با اینکه ارزش مصرفیِ نمکی که بنّا بهتون میده براتون صفره، ولی نمک توی روستای شما ارزش مبادلهای داره؛ یعنی مردم حاضرن صَرفِ نظر از اینکه نمک به کارشون میاد یا نه، نمک رو بگیرن و بهتون یک کالای دیگه بدن چون میدونن بعدا میتونن با همون نمک کالایی که لازم دارن رو تهیه کنن.
نمک توی این داستان، پوله. چون {با دقت} ارزش مبادلهایش بیشتر از ارزش مصرفیاشه و در ضمن خراب نمیشه و وسیلهی حفظ ارزشه.
تختهسنگ
حالا به دنیای واقعی برمیگردیم. میریم غربِ اقیانوسِ آرام؛ تویِ یکْ جزیرهیِ کوچیک که فقط ۱۰۰ کیلومتر مربعه و هیچ سنگی روی سطحش نداره. جزیرهی یَپ.
توی این جزیره پول اختراع شده! یکبار یک پهلوون میره به جزیرهای نسبتا دور و {با احساس:} چیزی زیبا میبینه، چیزی همرنگ ماه: {با قطعیت} سنگ آهک.
پهلوونِ جزیره که مسحور این سنگهای زیبا شده، اونها رو صیقل میده، به شکل دایره در میاره و برای اینکه بشه راحتتر جابهجاش کرد، یک سوراخ وسطش ایجاد میکنه: چیزی شبیه یک دونات.
توی جزیره، این سنگها که بعضا ۴ تن وزن دارن و حمل و نقل بعضیهاشون به بیشتر از ۲۰ مرد نیاز داره به عنوان پول استفاده میشن. کافیه یکی از این سنگها بیفته و بشکنه تا بیارزش بشه.
خب حالا اگه شما جای اهالی این جزیره باشید سنگِتون رو تکون میدید؟ {مکث طولانی} دقیقا!
نکتهی جذاب درمورد این سنگها اینه که همشون در کنارِ هم یا جلوی خونهها چیده میشن و دیگه هیچ وقت جابهجا نمیشن. بعد یک مدت، انتقال مالکیت این سنگها هیچوقت با جابهجایی رخ نمیداده و صرفا با تاریخچهی زبانی انجام میشده. فقط کافی بوده که دارندهی سنگ به بقیهی اهالی جزیره بگه که این سنگ رو منتقل کرده به یکی دیگه از اهالی. همین و بس.
جالب تر اینکه بعضی وقتا این سنگها غرق یا گم میشدن ولی مردم دیگه به حضور فیزیکی سنگ کاری نداشتن و باز هم مالکیت شخص بر سنگ رو به رسمیت میشناختن و میذاشتن با سنگش معامله کنه.
دیگه سنگی در کار نبوده، ولی برای مردم فرقی نداشته! چون ارزش پول فقط توی ذهن و بر اساس مقبولیتش پیش آدمهاست. یک بار دیگه هم بگم، ارزش پول بر اساس مقبولیتش پیش آدمهاست.
{یکمی سریعتر}
حالا دوباره شیرجه میزنیم بهدنیای فرضها و خیالها و داستان بیتکوین شروع میشه.
بیتکوین
کجا میرید؟ حالا درسته از دنیای واقعی خارج شدیم، ولی هنوز از جزیره بیرون نرفتیما. پول خیلی عجیبه، با یک مثالِ باستانیْ از پول سنگی، میشه اهمیت و نوآوری بیتکوین رو توضیح داد.
فرض کنید من شیّادم. خب اهالی جزیره از کجا بدونن که من چندتا سنگ دارم؟ هیچکس حسابوکتابی از سنگها نداره؛ من میتونم ادعا کنم که ده تا سنگ دارمْ و با ده تا آدم مختلف معامله کنم، یا اینکه با یک سنگ، از دو نفر کالا بخرم. اینجاست که نقش یک واسطهی مورد اعتماد مطرح میشه.
اهالی جزیره یک مرکز ایجاد میکنن که همهی سنگها رو در اختیار داره و تویِ یک دفترچهْ نوشته چندتا سنگ هست و هر سنگ مال کیه. هر کس بخواد سنگش رو به شخص دیگهای بده میره به مسئولِ این مرکز میگه و اون هم توی دفترچهاش مینویسه؛ حالا دیگه نمیشه یک سنگ رو دوبار خرج کرد، یا نمیشه با سنگی که وجود نداره معامله کرد.
به نظرتون آشنا میاد؟ بانکهای امروزی دقیقا چنین کاری میکنن: پولهای ما رو برای ما نگه میدارن، میدونن هر کس چقدر پول داره و انتقالش رو هم برامون آسونتر میکنن. اگر تا اینجا با بانکها مشکلی نداشتید لازم نیست بقیهی پادکست رو گوش کنید. مشکل داشتید؟ نه؟! خیلی غافلید!
این سیستم از خیلی جهاتْ خوب کار میکنه ولی از ایراد مُبرّیٰ نیست. توی این دنیای خیالی، مسئول بانک تنها کسیه که میتونه دفترچه رو بخونه. اگر اومدیم و مسئول بانک طی پنجسال خیلی زیرکانه چندتا سنگ رو به اسم خودش زد چی؟
توی بانک بعضی سنگها که مردم برای پسانداز نگهداشتن برای مدتها معامله نمیشن؛ مسئول بانک تنها کسیه که میتونه دفترچه رو ببینه؛ اگه مسئول بانک با این سنگهایی که مدتهاست معامله نشدن طلا خریدْ و خودشُ طلاها رو برداشت بُرد کانادا چی؟
{سه ثانیه سکوت/استراحت}
برای اینکه نمیشه به یک دفترچهْ و یک فرد اعتماد کرد، میایم و یک طرح رو پیادهسازی میکنیم: به تکتکِ اهالی جزیره یک دفترچه میدیم، حالا، هر کسی یک نسخه از تمامی مبادلات صورت گرفته با سنگها رو، یعنی تمام تراکنشها رو، داره، و همه میدونن که کدوم سنگْ، مالِ کیه.
اگر من بخوام از کشاورز چیزی بخرم، کشاورز میتونه دفترچهاش رو نگاه کنه ببینه به اندازهی گندمهاش سنگ دارم یا نه؛ و اگر سنگ کافی داشتم، توی دفترچهمون مالکیت سنگها رو انتقال میدیم؛ و بعد هم کشاورز با قرارداد خرید گندمی که من مهر و امضا کردم به یک یک اهالی جزیره مراجعه میکنه و ازشون میخواد که به دفترچهشون یک خط اضافه کنن و توش بنویسن که سنگهای من به اون منتقل شده، الان دیگه اعتمادِ همه به یک نفرْ یا یک شرکت نیست و کسی هم نمیتونه سنگهایِ مردم رو برداره ببره کانادا، و یا حساب مردمُ خودش رو کم و زیاد کنه.
شیوهی کارکرد بیتکوین هم به همین صورته، یک مرجع وجود نداره و هر شخصی که اراده کنه میتونه دفترچهی تبادلات خودش رو داشته باشه؛ منتهی بازم یک مشکلی هست که توی بیتکوین بهش میگن Double Spending یا دوبار خرجکردن، این مشکل رو همچنان با مثال تخت سنگها توضیح میدیم.
اگه یادتون نرفته باشه من شیادم! این دفعه میامْ و یک طرح جدید پیادهسازی میکنم: فقط با یک سنگْ همزمان، هم از کشاورز گندم میخرم، وَ هم از شکارچی، گوشتْ. تا موقعی که کشاورزُ شکارچی بخوان به کلِ اهالیِ دِهْ امضایِ من رو نشون بدن، من با یک سنگ دو تا کالا رو خریدم و فرار کردم و رفتم.
یعنی یک پول رو دوبار خرج کردم. حالا دیگه معلوم نیست این سنگ مال کیه و نصف دفترچهها معتقدند که سنگ مال کشاورزه و نصف دیگه معتقدند که شکارچی صاحب جدید سنگ منه.
برای اینکه مشکلِ دوبار خرجشدنِ پول حل بشه، کشاورز قرارداد بالقوه رو به یک یک اهالی نشون میده و ازشون میخواد این تراکنش رو تایید کنن. وقتی همه تایید کنن که این سنگها مال منه و بههیچ کس دیگهای منتقل نشده تراکنش من تایید میشه، و همه توی دفترچههاشون میارن که سنگ از مالکیت من در اومده و حالا مال کشاورزه.
اما اگه من با اهالی (که فامیلهای منن) گاوبندی کرده باشم و اونها قراردادهای من و دوبارْخرجْکردنْهام رو به غلط تایید کنن چی میشه؟
چون تایید کردن تراکنشها و اضافهکردنِ تراکنش به دفترچه، هیچهزینهای برای هیچ کسی نداره، دروغ گفتن هم هیچ هزینه و مجازاتی نداره، میتونن اگر دلشون خواست یک تراکنش بد رو تایید کنن و روی مالکیت من و بقیه تاثیر بذارن. از اون بدتر اینکه هماهنگی بین دفترچهها رَفتهرَفته از بین میره و وضعیتِ مالکیتِ سنگها نامعلوم میشه، چون هرکس توی دفترچهاشْ یک چیز نوشته و دفترچهها اتفاق نظرْ یا به عبارتی توافق ندارن.
برای حلِ این مشکل، اینْ راهِ حل پیشنهاد شده: {با دقت}
مردم تراکنشهای بالقوهشون رو به همه اعلام میکنن و یک صف از تراکنشها ایجاد میشه که منتظر تاییدن. تایید این تراکنشها نیازمند حل یک مسئلهاست و فقط کسی که این مسئله رو حل کنه میتونه تراکنشها رو تایید کنه.
آدمایی که دوست دارن تراکنششون زودتر ثبت بشه توی تراکنشی که اعلام میکنن داوطلبانه مبلغ ثابتی رو به آدمی که زودتر مسئله رو حل کنه اختصاص میدن؛ ما به این مبلغ میگیم Transaction Fee «تِرَنزْاَکشِنْ فْیْ». فی تراکنش اون بخش از مبلغ تراکنشه که به عنوان جایزه میذاریم برای کسی که مسئله رو حل کنه و باعث شه تراکنشهای توی صف تایید شن.
جدا از فی تراکنش که بخشی از پولهای قدیمیه، میتونیم به شخصی که داره تراکنشها رو تایید میکنه یک انگیزهی دیگه هم بدیم: اجازهی خلق پول جدید تا حدی معین.
توی شبکهی بیتکوین شخصی که مسئله رو حل میکنه هم ترنزاکشن فی رو میگیره هم بیتکوین جدیدی که خلق میشه رو.
برای اینکه روشن شه درمورد چی صحبت میکنیم، بیاید سیستمی که کلاه سرش نمیره رو بررسی کنیم:
آدم شیادی که من باشم دوتا تراکنش رو اعلام میکنم: یک تراکنش مربوط به انتقال سنگم به حساب کشاورز؛ و تراکنش بعدی انتقال همون سنگ به حساب شکارچی؛ توی تراکُنِشمْ همْ قید میکنم که یک سنگِ کوچیکْ برای کسی که تراکنش رو تایید کنه در نظر گرفتم تا این تراکنش زودتر تایید بشه. این دفعه با اعلام من اتفاق خاصی نمیفته، صرفا دوتا درخواست انتقالم میره توی صف تراکنشها.
اهالی جزیره سخت مشغول حسابوکتابن. همه دلشون میخواد زودتر مسئله رو حل کننْ تا فیِ تراکنش و پولِ جدید رو بِبَرَن؛ اولین نفری که مسئله رو حل میکنه صف تراکنشها رو نگاهی میندازه: میبینه که منِ شیاد دوتا تراکنش برای یک سنگ دارم، {مکث} فقط تراکنشی که زودتر ثبت کردم رو تایید میکنه، سنگ کوچیکی رو که به عنوان فی تراکنش تعیین کرده بودمْ برای خودش برمیداره، و به کلِ آدمایِ جزیرهْ تراکنشهایِ موردِ تاییدْ رو به همراهِ جوابِ مسئله اعلام میکنه.
در این حالت، افرادِ جزیرهْ فقط تراکنشهایی که حلّالِ مسئله پیدا کرده رو وارد دفترچهشون میکنن. اینطوری از طرفی تمام دفترچهها یکْ چیز رو نشون میدن و با هم توافق دارن،از طرف ديگه امکان تقلب از بین رفته.
با انجام مبادلات دوباره یک صف جدید شکل میگیره و باز هم مردم میشینن به حل مسئله تا بتونن صف تراکنشها رو تایید کنن و جایزهی خلق مقدار معینی پول و فی تراکنشها رو بگیرن.
ماجرای بیتکوین دقیقا همینه، با این تفاوت که نه سنگی در کاره، و نه جزیرهای. سنگ بیتکوینه و اون جزیره دنیا. در حال حاضر توي جزیرهی بیتکوینی بیشتر از ۱۰ هزار نفر ساکنن. یعنی ۱۰ هزار کامپیوترِ متصل به اینترنت، دفترچهای از تراکنشها بهبزرگیِ ۲۷۰ گیگابایت رو نگهداری و بهروزرسانی میکنن.
حدودا هر دهدقیقه یک بار، کامپیوترها در سراسر دنیا مسئلهی بیتکوین رو حل میکنن و کامپیوتری که زودتر از همه مسئله رو حل کرده، ۶.۲۵ بیتکوین جدید و فی تراکنش تمامی تراکنشهایی که تایید کرده رو میگیره. قیمت هر یک بیتکوین بیشتر از ده هزار دلاره و برقی که توی یکسال برای حل مسائل بیتکوین مصرف میشه از مصرف سالانهی برقِ سوییس هم بیشتره.
سالهای ساله که انسانها با بانکها همزیستی دارن و کمتر زمانی در تاریخ یافت میشه که بانکها به آدمها خیانت نکرده باشن. معمولا اتفاقي كه ميفته اينه: بانکهایی که قراره دسترنج ما رو نگهداری کنن پول ما رو به صورت وام میدن به یکی دیگه؛ و تا بفهمن که وام رو به شخص بدی دادن زیادی دیر شده.
البته این اشتباهشون براشون هیچ هزینهای نداره و هزینهی اشتباه رو معمولا یا پولِ نفت میده یا جیبِ مالیاتدهندگان، تا اعتماد به بانکها، که یکی از مهمترین پایههای نظام اقتصادی هستن، خدشهدار نشه؛ و این بَده.
دولت قبرس و اتحادیهی اروپا برای جلوگیری از این اتفاق وقتی بانک قبرس ورشکست شد از حساب تکتک سپردهگذاران همون بانک پول برداشتن و خب کار منطقی هم همینه. توی ایران وقتی که موسسههای مالی ورشکست شدن، بدهی این موسسات رو دولت داد؛ یعنی جیب من و شما. پولی که اگه سرِ همه تقسیم میشد، به هر ایرانی ۴۵۰ هزارتومن میرسید. ما آدمای بیگناهی بودیم که توی این موسسهها حتی حساب هم نداشتیم.
اغلب اوقات آدمهایی که توی بانک پول میذارن نمیرن بانک سرمایهگذاری کنن. هدفشون بیشتر راحتتر کردن انجام تراکنشهاست. اما ما به خاطر اهمالکاری بانکی که توش پول گذاشتیم پساندازمونْ رو، ارزشی که قبلا خلق کرده بودیم و به هزار امید و آرزو نگه داشته بودیم رو، از دست میدیم.
خیلیوقتها بانکها همین خدمت ساده، یعنی انتقال پول رو هم اَزَمون دریغ میکنن. چرا ایران نباید بتونه پول نفتش رو از کشورهای دیگه بگیره؟ تازه وقتی تراکنش بالا باشه بانکها کلی از پولهای منتقلشده رو به عنوان کارمزد برمیدارن. اونم وقتی که توی سیستم بیتکوین، یک تراکنش ۴۰۰ میلیون دلاری با یک فیِ دو و نیم دلاری جابهجا شده.
اینجاست که اهمیت بیتکوین مشخص میشه. توی بیتکوین هر آدم، کشور یا موسسه بانک خودشه و کنترل پولش رو در اختیار داره و تراکنشهاش محدود به جغرافیا نمیشه.
بانکها ورشکست میشن، دزدها و هکرها به بانکها حمله میکنن ولی در بیتکوین هیچکدوم از این مسائل مطرح نیست. سیستم بیتکوین به شدت امنه و گرچه چندین سایت خرید و فروش بیتکوین هک شدن، تا الان هیچ حملهی موفقی علیه هستهی بیتکوین صورت نگرفته و اشخاصی که حسابهاشون رو خودشون نگهداری کردن تا الان یک ریال هم از دست ندادن. ضمن اینکه تراكنش راحتی هم داشتن؛ چیزی که درمورد ارزهای مختلف صدق نمیکنه.
شرکتهای مختلفی با الگوبرداری از بیتکوین به سمت نظام پرداختِ جهانیْ، آنیْ و کمهزینه گام برمیدارن که فیسبوک معروفترینشونه. فیسبوک در یک طرح جسورانه تصمیم داره یک ارز جهانی راه اندازی کنه به نام «ليبرا». بد نیست به سایتشون یک سر بزنید، با دیدن تبلیغشون باورتون میشه جدی جدی قراره یک ارزِ بینالمللی و بیمرز شکل بگیره.
شرکت تلگرام هم که مبلغ باورنکردی ۱.۲ میلیارد دلار از پولِ دیجیتالِ خودش رو پیشفروش کرده بود، متاسفانه تیرش به سنگ خورد و آمریکا نذاشت که پولش پا بگیره.
دنیا خیلی بیسروصدا داره به سمت شیوههایِ راحتترِ پرداخت میره. در چین حدود ۸۰۰ میلیوننفر تلفن هوشمند دارند که ۶۲۲ میلیوننفر از اونها از همون اپلیکیشنهایی که چت میکنن (مثلا ویچت)، خدمات پرداخت هم میگیرن.
خدمات این شرکتهای پرداختی باورنکردنیه! توی رستورانهای لاکچری حتی لازم نیست تلفنتون رو همراه داشته باشید: بعد از اینکه از صفحهی لمسی تمام قد روبهروتون غذایی که میخورید رو انتخاب کردید سرتون رو بالا میبرید و به دوربین یک لبخند میزنید! پرداخت انجام میشه.
همون شرکتِ پرداختی، کنار اپلیکیشنهای سفارش غذا و تاکسی، هزار جور خدماتِ مالیِ دیگه هم داره و میتونید باهاش سهام بخرید و بفروشید، یا برای خرید یک کالا وام بگیرید و به صورت اقساط هر ماه بخشی از بدهیتون رو پس بدید.
و این فقط چین نیست توی ژاپن هم اپلیکیشنِ چتِ لاین، بخش پرداخت خودش رو تاسیس کرده.
شاید فکر کنید که وضع ما خیلی هم بد نیست و کم کم به این کشورهای پیشرفته میرسیم ولی توجهتون رو به شرکتهای مشابه ایرانسل در کشورهای دیگه جلب میکنم!
شرکت ایرانسل توسط یک شرکت مخابراتی از آفریقای جنوبی به نام MTN تامین مالی و تاسیس شده. همین شرکت توی اوگاندا، ساحل عاج، سوازیلند و خیلی از کشورهای دیگه خدمات مالی پرداخت با موبایل ارائه میده و تو سال ۲۰۱۶ بیش از بیست و دو میلیون کاربر فعال و دارای حساب مالی در موبایل داشته؛ این عدد با تعداد حسابهایی که در بانکهای مطرح آفریقا افتتاح شده برابری میکنه!!!!
{ صدای Cashless payment is very goooood cashless payment has helped us so much https://www.youtube.com/watch?v=FZGzFQ3c4Qg&t=54 }
{با یکمی لبخند} نظر یکی از شهروندان کنیا درمورد پرداختهای موبایلی رو شنیدید. ما هم با این شهروند کنیایی همنظریم و منتظریم ببینیم آیندهی تبادلات مالی به چه صورت خواهد بود.
{با حالت سریع}
میتونید ما رو در اینستا، توییتر، تلگرام یا تمامی پادگیرهای مورد علاقهتون دنبال کنید. کافیه دنبال اسکروجپادکست بگردید سر هم با s و c و دوتا o
اگر سوالی در مورد آدمها، جامعه، اقتصاد یا سیاست ذهنتون رو درگیر کرده، میتونید از طریق تلگرام، اینستاگرام یا ایمیل اَزَمون بپرسید.
2 thoughts on “قسمت ششم | تختهسنگ، پول، بیتکوین”
چه تاریخچه ای??????
Pingback: مکتب سوداگری(مرکانتیلیسم) - اسکروج