در اوایل که جنگها رخ میدادند تبلیغات جنگ روانی محدود به برگههای کوچیکی بودن که روش یک سری توضیحات داشت. پدربزرگ من زمان جنگ جهانی دوم ۱۰ سالش بوده و از زمان اشغال ایران توسط روسیه و انگلیس برگههای کوچیکی رو به یاد داره که از آسمون میباریدن و روشون نوشته شده بوده: «ارتش سرخ برادر شماست.» چه برادرهایی!!
آمریکا زمان اشغال افغانستان برگههای زیادی رو بر سر مردم ریخت که آرشیوشون توی اینترنت هست. از عبارتهایی مثل «مردم نجیب افغانستان، عیدتان مبارک! نماز و روزهتان قبول! از طرف مردم آمریکا» گرفته تا عبارتهایی مثل «کشورهای مشترک شما را تحت نظر دارند. از مقاومت دست بکشید در غیر آن تباه خواهید شد.»
متنی که خواندید، قسمتی از قسمت دوم پادکست اسکروج بود. امروزه همهی ارتشهای دنیا یک بخش مخصوص عملیات روانی دارن. توی قسمت دوم راجع به جنگ روانی، داعش، پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ و استفادهٔ خبیثانه از آمار و روانشناسی صحبت میکنیم. ای
ن قسمت توی دوران حمله ایران به پایگاه عینالاسد نوشته شده، حدود ساعت ۲ بامداد که درحال ویرایش نهایی بودیم ایران حمله کرد و واقعا برای لحظهای حس ترس جنگ در دلهای ما ایجاد شد.
نوشتن این قسمت کار حسین بوده و بعد از خوانش حسام، امین ادیت رو انجام داد.
قسمت دوم: آمار به مثابهی جنگافزار
{صدای رادیو خلافت}
نه البته اشتباه نگرفتید، ما هنوز هم اسکروج هستیم و هدف مون همچنان رسیدن به شناخت بهتر از دنیای اطراف به کمک علوم اجتماعیه، صدایی که شنیدید، اما، مربوط به رادیو داعش به زبان فارسی بود؛ داعش، آمریکا و کشورها ابزارهایی دارند که از اونها به عنوان رسانه یاد میشه. ما از طریق رسانههاست که به درک از دنیای اطرافمون میرسیم و از طریق رسانههاست که دنیا رو میبینیم؛ اما رفته رفته کاربرد رسانهها از خبررسانی فراتر رفت و تبدیل شدند به… ابزارهای کنترلِ ذهن!
قسمت دوم اسکروج پادکست: آمار به مثابهی جنگافزار
در اوایل که جنگها رخ میدادند تبلیغات جنگ روانی محدود به برگههای کوچیکی بودن که روش یک سری توضیحات داشت. پدربزرگ من زمان جنگ جهانی دوم ۱۰ سالش بوده و از زمان اشغال ایران توسط روسیه و انگلیس برگههای کوچیکی رو به یاد داره که از آسمون میباریدن و روشون نوشته شده بوده: «ارتش سرخ برادر شماست.» {با لحن مسخره} چه برادرهایی!!
آمریکا زمان اشغال افغانستان برگههای زیادی رو بر سر مردم ریخت که آرشیوشون توی اینترنت هست. از عبارتهایی مثل «مردم نجیب افغانستان، عیدتان مبارک! نماز و روزهتان قبول! از طرف مردم آمریکا» گرفته تا عبارتهایی مثل «کشورهای مشترک شما را تحت نظر دارند. از مقاومت دست بکشید در غیر آن تباه خواهید شد.»
مسلما هیچکدوم از اینها ربطی به مردم افغانستان ندارن و بیشتر به اهداف آمریکا برمیگردن. از اونجایی که برای سر اسامه بنلادن جایزه تعریف شده بود یک بار هم پولهای جعلی بر سر مردم ریخته شده که روشون نوشته شده بوده:«اسلام با تروریسم مخالف است، بیایید به خاطر افشا و گرفتاری اعضای القاعده سعی و تلاش نموده افتخار اخذ جایزه نقدی را نصیب شویم.» جدا از ریختن برگه، ریختن رادیو هم رواج داشته، رادیوهایی که فقط فرکانس مد نظر نیروهای آمریکا رو پخش میکرده تا به مردم این اطمینان و پیام رو منتقل کنه که برای کمک اونجان و نه چیز دیگه. آمریکا یک سری بلندگوی سیار هم داره که ارتش روستا به روستا میچرخونه و صحبتهای استاندار رو برای اهالی روستاهای افغانستان پخش میکنه.
پخش رادیو و برگه توسط آمریکا، در مناطق تحت تسلط داعش هم بوده. برخلاف تلویزیون که بسیار بزرگ و قابل ردگیریه رادیوهای کوچیک آسونتر قایم میشن و برای مدتها آمریکا پیامهای خودش رو از طریق رادیو و برگه به مردم میرسونده. در واقع ارتشهای مختلف کشورها هر کدوم یک بخش مخصوص برای جنگ روانی دارن و به گفتهی سرهنگ ارتش آمریکا، کریس استنگل، یکبار برای محافظت از جان اشخاص بیگناه، زن و فرزندان داعشیها، برگههای نقاشی توزیع شده که نحوهی رسیدن و تسلیم به نیروهای آمریکایی رو نشون میداده تا حتی بچهها یا افراد بیسواد هم بتونن موضوع رو بفهمن. تصور اینکه ایجاد اعتماد برای تسلیم اون هم با نقاشی چقدر سخت میتونه باشه و به چه درک عمیقی از فرهنگ اون منطقه نیاز داره رو میسپریم به شما. ۱۱ زن و ۲۰ بچه به همین شیوه نجات پیدا کردن. هدف جنگ یا عملیات روانی چیزی نیست جز تغییر رفتار مردم. این سرهنگ در ادامه توضیح میده که برای چنین کاری از کمک جامعهشناسها روانشناسها و متخصصین بازاریابی استفاده شده و اینکه همهی اونها تلاش بر تبحر بر اقتصاد رفتاری دارند که بررسی میکنه چه چیزی باعث میشه مردم به انجام کارها یا تغییر رفتارشون ترغیب بشن.
آمار میتونه چقدر ترسناک باشه؟ فرض کنید میخواید بفهمید برنده یک انتخابات با ۱۰۰ میلیون رای دهنده چه کسیه؛ اگر بخواید نظری که اعلام میکنید با واقعیت فقط ۳٪ فرق داشته باشه به نظرتون دونستن جواب چند نفر کافیه تا بتونید نظر ۱۰۰ میلیون آدم رو پیش بینی کنید؟ ۱ میلیون؟ ۱۰ میلیون؟ نه! {حالت نیمه تاکیدی بر در شرایط مناسب}در شرایط مناسب، با دونستن نظر فقط ۱۰۰۰ نفر میتونید یه عدد رو اعلام کنید و خیالتون راحت باشه که به احتمال زیاد عددی که اعلام کردید فقط ۳ درصد با واقعیت فاصله داره. کافیه به ۱۰۰۰ نفر پرسشنامه بدید پر کنند تا نظر ۱۰۰ میلیووون! آدم رو با دقت خوبی داشته باشید! ممکنه با خودتون فکر کنید توی انتخابات اخیر آمریکا که پیشبینیها غلط از آب در اومد! خب این به خاطر فاصله نزدیک و رقابتیبودن انتخابات بود.
کم کم دوران رادیو و برگهها و پرسشنامهها به سر رسید. شبکههای اجتماعی اومدن! توییتر اومد! (میدونستید یکی از کارمندان شرکت توییتر رسما و علنا عضو تیپ عملیات روانی ارتش بریتانیاست؟) امروزه همه گوشی هوشمند دارند و به شدت به شبکههای اجتماعی متکیان. امروزه حتی داعش و طالبان هم توییتر دارن.
داعش سعی میکنه در شبکههای اجتماعی جوونهای آسیبپذیر رو به سمت خودش بکشونه و اتحادیهی اروپا هم به سازندگان محتوا پول میده تا این جوونهای آسیبپذیر رو قانع کنند به سمت تروریسم نَرَند. اعضای داعش در اوجشون روزی ۲۰۰ هزار توییت داشتند و با اینکه بسیار ضعیف شدند در همین ماه گذشته بیش از ۵۶ هزار کانال و ربات تلگرامی از داعش شناسایی و نابود شده. شبکههای اجتماعی که توشون عضویم شدهان مثل میدون جنگ!
هممون یک دوست داریم که به خاطر مسائل حریم شخصی از تمام شبکههای اجتماعی گریزونه و همیشه هم بهش خرده گرفتیم و در برابر نصیحتهاش گفتیم که خب، اطلاعات من رو داشته باشن، چی میشه مگه؟!
در سال ۲۰۰۷ یک دانشجوی دکترا در دانشگاه کمبریج روی روانسنجی و عددگذاری بر ویژگیهای روان افراد کار میکرد. یک محقق دیگه بر روی پنج ویژگی مهم: پذیرا بودن، وجدان کاری، برون یا درونگرایی، سازگاری و روانرنجوری. این محقق در ازای دسترسی به اطلاعات فیسبوک به افراد امکان شرکت در یک آزمون روانشناسی رو میداد. انجام این آزمون به محققین اطلاعات مربوط به سن جنسیت و غیره رو میداد. مهمتر از همه اما دادههای لایک بودند. صرفا با داشتن ۷۰ چیزی که شما در فیسبوک لایک کردید میشه شخصیت شما رو از دوستهاتون هم بهتر شناخت و بعد از ۳۰۰ لایک کامپیوتر شما رو حتی از همسرتون هم بهتر میشناسه (شاید وقتشه کم کم به فکر ازدواج با کامپیوترهامون بیفتیم) روندش هم به این صورته:
صفحهی Hello Kitty، یک گربهی ملوس صورتی رو در نظر بگیرید. فرض کنید درمورد یک شخص فقط همین رو میدونیم، اینکه صفحهی Hello Kitty رو لایک کرده. چه چیزی میشه درمورد این شخص گفت؟ آمار عینی اینه: صرفا با دونستن همین یک چیز میشه با احتمال ۹۹٪ گفت که با یک خانوم طرفیم. طبق دادههای رسمی شرکت فیسبوک ۹۹٪ افرادی که صفحهی Hello Kitty رو لایک کردند خانوم بودند. احتمال اینکه ما ادعا کنیم با یک خانوم طرفیم و شخص لایککننده مرد باشه یک نفر در هر صد نفره کافیه شخص ۳ صفحهی دیگه با همین مشخصات رو لایک کرده باشه تا دقت حدس ما به یک نفر در هر صد میلیون نفر برسه. کشف شده کسایی که صفحات مربوط به موتزارت رو لایک میکنن آیکیویِ بالایی دارند و اونهایی که صفحهی موتورسیکلتهای پر سر و صدای آمریکایی رو لایک کردند آیکیویِ پایین، هزاران حدسِ بادقتِ دیگه هم میشه درمورد افراد زد. اون هم فقط و فقط با دونستن اینکه چی رو لایک کردند. بدون داشتن سایر اطلاعات.
اگرچه پیشگامان این تحقیق دادهها رو به سایر افراد ندادند اما شرکت کمبریج آنالیتیکا که شرکت مادرش دارای تجربهی عملیات روانی در مناطق جنگیه این تحقیق رو تکرار کرد. کمبریج آنالیتیکا با دسترسی به اطلاعات فیسبوک بیش از ۸۷ میلیون نفر آمریکایی، تونست آمریکاییها رو فرد به فرد طبقهبندی کنه و بعد از اون هر شخص رو مورد آماج تبلیغات کمپین ترامپ در انواع و اقسام محتوا قرار بده. پادکست، وبلاگ، عکس، نوشته، ویدئو یا هرچیزی که بتونید تصورش رو بکنید. افراد در کمبریج آنالیتیکا تونستند یک یک افراد آمریکا رو «به صورت شخصیسازی شده» هدف بگیرند و نتایج انتخابات آمریکا رو به نفع مشتری شرکتشون، دونالد ترامپ، تغییر بدند.
تغییر رفتار چطور ممکنه؟
به گفتهی مدیرعامل شرکت کمبریج آنالاتیکا رفتار هر نفر ریشه در شخصیت اون فرد داره و هرچقدر بهتر بتونید شخصیت یک فرد رو بفهمید بهتر میتونید چرایی و چگونگی تصمیمگیری اون فرد رو درک کنید. اگر شخصیت فرد رو فهمیده باشید مجاب کردنش هم براتون کاری نداره. کارزار تبلیغاتی ترامپ حدود ۱۰۰ هزار محتوا تولید کرده بود: هر محتوا مخصوص قانع کردن یک گروه با مشخصات خاص؛ و جذابیت کار اینجاست که کافیه محتوای قانعکننده رو به جریان خون اینترنت تزریق کنید!
محتوای قانعکننده مثل یک ویروس میمونه!!!
کم کم یک عده از افراد داوطلبانه برای چیزی که قانعشون کردین درسته، میجنگن و هزینههاتون نصف میشه.
البته اگه فکر کنیم که کار عملیات روانی، محدود به کارزار تبلیغاتی ترامپ بوده سخت در اشتباهیم، تاثیرگذاری روسیه بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا غیرقابل انکاره و این کار داره بیشتر و بیشتر انجام میشه. این سوال رو از خودتون بپرسید: از کجا معلوم دولتها یا افرادی که میلیونها دلار خرج ایجاد رسانههای فارسی زبان میکنن ، تا الان تلاشی برای تاثیرگذاری بر عقاید ما از طریق شبکههای اجتماعی نکرده باشند؟ چند درصد افکار ما متعلق به خودمونه و چقدرش در ذهن ما کاشته شده؟
{با حالت سریع}
من، گوینده، حسام معدنی به همراه نویسندهمون سارا ساردوئینسب، و تهیهکنندمون امین قطبیفر این پادکست رو منتشر کردیم. صدابردار: مهرداد احمدنژاد سردبیر پادکست: حسین نقدبیشی
میتونید ما رو در اینستا، توییتر، تلگرام یا تمامی پادگیرهای مورد علاقهتون دنبال کنید. کافیه دنبال اسکروجپادکست بگردید سر هم و با دوتا او
اگر سوالی در مورد آدمها جامعه، اقتصاد یا سیاست ذهنتون رو درگیر کرده میتونید از طریق تلگرام یا ایمیل ازمون بپرسید. ما این پادکست رو با همکاری کانون گویندگی و اجرا دانشگاه شهید بهشتی ضبط کردیم.
2 thoughts on “قسمت دوم | آمار به مثابهی جنگافزار”
اولش فک کردم داعش حمله کرده :)))
???