در میان بیمارانی که به مراکز پزشکی و درمانی مراجعه میکنند، بیمارانی هستند که از یک یا چند نشانهی جسمانی، ناراحتی و یا درد شکایت میکنند. این در حالی است که معاینات و آزمایشهای پزشکی این بیماران نشان میدهد که صدمه یا بیماریای وجود ندارد. این دسته از بیماران که در حوزهی درمان و پزشکی بیماران دارای نشانه یا نشانههای فاقد توجیه طبی نامیده میشوند، حدود یک سوم تا نیمی از ویزیتهای سرپایی و مراقبتهای پزشکی را تشکیل میدهند. اما با وجود این جمعیت وسیع، این گروه از بیماران اکثر مواقع مورد غفلت قرار میگیرند و در صورت دریافت درمانهای پزشکی نشانهها و ناراحتیهای آن ها بهبود چندانی نمییابند.
چرا این افراد به درمانهای مرسوم پزشکی پاسخ نمیدهند و یا در حد خیلی کمی بهبود مییابند؟ چون در واقع این بیماران به اختلالات و سندرمهای روانی-فیزیولوژیک (Psychophysiologic) مبتلا هستند؛ به این معنا که علت نشانهها و اختلالات آنها، عوامل ساختاری و آسیب شناختی(یعنی وجود آسیب و بیماریای در بدن) نیست بلکه ناشی از علل روانی، هیجانی و یا اجتماعی هستند. عوامل روان شناختی و هیجانی بخش بزرگی از ویزیتهای پزشکی را تشکیل میدهند.
این عوامل میتوانند ریشهی بسیاری از نشانههای جسمی مثل گردن درد، کمر درد، دردهای شکمی و لگنی، فیبرومیالژی، اضطراب، افسردگی، خستگی، بیخوابی، سندرم رودهی تحریکپذیر، سندرم مثانهی تحریکپذیر باشند. توجه داشته باشید که بیماریها و نشانهها میتوانند ناشی از علل ساختاری یا علل روانی و هیجانی و یا ترکیبی از هر دو باشند. دلیل بیماریهای روانی-فیزیولوژیک میتواند ناشی از عوامل رفتاری، شناختی، بین فردی تا عوامل هیجانی ناهشیار باشد.
در بیماران مبتلا به اختلالات روانی-فیزیولوژیک اغلب در کنار نشانههای جسمی، اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه هم دیده میشود. اکثر این بیماران در در ابتلا به اختلالات روانپزشکی و تاریخچهای از ناملایمات خانوادگی اشتراک دارند. میزان اختلالات روان پزشکی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژی، سندرم رودهی تحریکپذیر، حساسیتهای شیمیایی و خستگی مزمن به میزان چشمگیری بالاتر است. پژوهشها احتمال میدهند که تجربههای ناگوار در دوران کودکی میتواند در پدیدار شدن اختلالات روانی-فیزیولوژیک در بزرگسالی نقش داشته باشند.
پاسخ این سوال که عوامل روانشناختی و اجتماعی چطور میتوانند موجب پدید آمدن چنین نشانگانی شوند، در عملکرد مغز و واکنش آن نسبت به استرس نهفته است. مغز میتواند منشا ایجاد انواع نشانههای جسمی از خفیف تا شدید در نقاط مختلف بدن باشد. در ابتدای حیات انسانی بزرگترین تهدید زندگی، خطرات و وقایع محیطی بودند؛ مثل مورد حمله قرارگرفتن توسط حیوانات درنده. در چنین شرایطی واکنش بدن و ذهن، واکنش ستیز یا گریز است. به این معنا که تمام منابع بدنی و ذهنی به کار گرفته میشوند تا فرد بتواند با تهدید و خطر مبارزه کند یا آن را از خود دور کند(گریختن). در این حالت حتی فرد درد و خستگی را احساس نمیکند اما بعد از رفع شدن خطر مغز با ایجاد حالت خستگی، درد و کاهش فعالیتهای شناختی حالت استراحت و بازیابی را به وجود می آورد. پس از این که در طی این مراحل آسیبها از بین بروند، حالت خستگی، درد و بیفعالیتی از بین می رود تا فرد دوباره بتواند به فعالیتهای خود ادامه دهد.
در دنیای امروز اگرچه تهدیداتی مثل حیوانات درنده وجود ندارند، اما با شرایط هیجانی و استرسزا رو به رو هستیم که در طولانی مدت تهدیدی جدی برای سلامت جسمی و روانی محسوب میشود. واکنشی که مغز به استرسهای روانی و هیجانی نشان میدهد مشابه همان واکنشهایی است که در پاسخ به آسیبهای جسمی میدهد. زمانی که شرایطی استرسزا به وجود میآید، مغز پاسخهای ستیز و گریز و در پی آن حالت استراحت و از سرگیری فعالیتها را ایجاد میکند. اما در شرایطی مثل زمانی که فرد با استرسهای مداوم رو به رو میشود، مغز به فرد این امکان را نمیدهد که پس از استراحت به فعالیت بپردازد و با تولید مداوم احساس درد، خستگی و افت در کارکردهای شناختی این پیام را میدهد که خطر (که در این جا استرس روانشناختی یا اجتماعی است) رفع نشده است.
این وضعیت حتی در حالتی که آسیب فیزیکی ترمیم شده باشد یا دیگر خطری فرد را تهدید نکند ادامه مییابد. اختلالاتی که نام بردیم مثل گردن درد، کمردرد، دردهای شکمی و… اگر علتی ساختاری نداشته باشند، احتمالا ناشی از این واکنشهای مغزی به استرس مداوم هستند. این که چرا واکنش به استرس در بعضی افراد مثلا منجر به کمر درد میشود و در عدهای دیگر به شکل رودهی تحریک پذیر نمود مییابد، دقیقا مشخص نیست.
اگر معاینهها و آزمایشهای پزشکی، حاکی از عدم وجود بیماری، آسیب، عفونت و… در بدن باشند و نتایج آنها وضعیت فرد را در حالت عادی یا نزدیک به حالت عادی نشان دهد، احتمال این که فرد دچار اختلالی روانی-فیزیولوژیک باشد بالاست. البته موارد دیگری هم باید در معاینات لحاظ شوند تا بشود گفت فردی به اختلال روانی-فیزیولوژیک مبتلاست. با این وجود نشانهها و اختلالات با منشا روانی-فیزیولوژیک برگشتپذیر هستند. مراجعه به متخصصین حوزه روانشناسی و رواندرمانی، دریافت درمانهای شناختی-رفتاری و هیجانمدار و حتی برنامههای روانشناختی-آموزشی میتواند به کاهش و رفع نشانههایی که منشا روانی و هیجانی دارند کمک کند.
منبع:
کتاب پنهان زدیدگان؛ راهنمای بالینگران در اختلالات سایکوفیزیولوژیک، نوشتهی الن عباس و هاوارد شوبینر، ترجمهی دکتر عنایت خلیقی سیگارودی، انتشارات ارجمند.