چرا تمدن نه؟!

Races-Rus-and-arabs

برای حمایت از محتوای رایگان، به اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در email

سخن نویسنده

ضمن عرض سلام خدمت دوستان گرامی، نکاتی در ارتباط با این متن لازم به ذکر است:
از آنجا که بنده هنوز با نوشتار علمی به صورت کامل اشنا نیستم و استفاده از کتاب «نگارش پژوهش دانشگاهی» دکتر عدالت نژاد در همین باب هم هنوز در مراحل اولیه است، تمام سعی خود را بر این داشتم که طبق آنچه در این مدت خوانده و اموخته ام اصول ساختاربندی در انواع یادداشت نویسی را رعایت کرده و حد الامکان از پراکنده نویسی خودداری کنم.
همچنین جهت تفسیر بهتر حوزه تحقیقیِ پیشنهادی استاد عزیز «حوزه ی من و جهان عرب»، تصمیم بر آن شد که تِم فرهنگی تقاطع دو تمدن ایران و عربستان با عنوانِ مصادیق و تحول تاریخی فرهنگ اعراب در مناطق متفاوت از جهان کنونی مورد بررسی قرار بگیرد و با چاشنی خلاقیت درباره ی آن نوشته شود.
امید است خواندن این متن در به وجود آوردن دیدگاهی نو، کمک شایانی به شما داشته باشد.

چگونه با جهان عرب اشنا شدیم؟!

شاید آنقدر برایمان شفاف به نظر نرسد اما ما از همان کودکی با جهان عرب خو گرفتیم. آنجا که ریش سفید فامیل در گوشمان اذان خواند. آن‌جا که سوره‌ای از قرآن را برای خواندن در صف صبحگاه مدرسه انتخاب کردیم. آن‌جا که در کتاب جغرافی با کشورهای همسایه‌ی عرب زبان آشنا شدیم. آن‌جا که برای درصد بالای زبان عربی در کنکور ذوق داشتیم. آن‌جا که پدر و مادرمان برای سفرحج ساک بستند. آنجا که تاول‌های پاهایمان نشان از زائر اربعین حسینی بودن داشت.

این خاطرات بزرگتر از آن بودند که در مقام یادگاری باقی بمانند. اصل ماجرا آن بود که این‌ها همه با فرهنگ ما گره خورده بود. ما نیز تا حدودی بسیاری از آنان را پذیرفته بودیم. همان‌طور که با ریشه‌ی دین با نیمی از آنان آشنا شدیم و از نگاهِ دین نیمی دیگر را ارزیابی می‌کردیم.

تنها چیزی که شاید هیچ‌گاه به دلمان ننشست و سبب شد همواره برای هم جنس‌هایمان کمی آن‌طرف تر غصه بخوریم. پیام هشدار آمیز قرآن نه خطاب به قومی خاص بلکه به تمام جهانیان بود:

بأی ذنب قتلت؟! «و به کدامین گناه کشته شد؟!»

همین امر گاهی نقل محافل می‌شد. معمولا مردان روشنفکر سرزمینمان پای بحث‌های سیاسی همیشگی‌شان، برای عدم اجازه‌ی رانندگی زنان در یکی از کشورهای همسایه نسخه‌های جالبی می‌پیچیدند. اما جالب بود که مدت‌ها پس از رفع این محدودیت، درست در کشور خودشان زمانی که در ترافیک شهر کلافه می‌شدند معتقد بودند خانمی که کمی ناشیانه رانندگی می‌کند، مناسب حضور در اجتماع نیست. می‌گفتند باید برود پشت ماشین لباسشویی خانه‌اش بنشیند!

از همه ی اینها که بگذریم، به همین علت‌هاست که فکر و ذکر بیشتر ما از فرهنگ اعراب چیزی آمیخته با بی‌رحمی و سلطه‌جویی ،و آکنده از دشمنی و تخاصم است. تصورمان از انان چیزی شبیه به تصویر ۱۰۰۰سال پیششان در فیلم‌های تاریخی است. گمان می‌کنیم هرآنچه از بدی و شرارت بتوان نام برد، در ذات انان جای دارد. تا آنجا که خداوند تنها ۲۵۰سال حجت خویش را در میان انان گذارد و پس از آن، آخرین آنان را نهان کرد.

بعدترها صحبت از پیشرفت‌های اعراب به گوش رسید.ابتدا جایی در حاشیه‌ی خلیج و بعدها در سراسر دنیا. گفته بودید که از جهانِ عرب بنویسیم و در حوزه ی انتخابی فرهنگ، ملت برای من مقدم بر دولت است. از سران عرب -که هنوز برایم جای علامت سوال‌های بسیاری دارند- از چپاول غربی‌ها و بهار و تابستان عربی می‌گذرم. هر آنچه می‌نویسم تغییر ملت‌ها خواهد بود.

چرا از تمدن سخن میگویم؟

با نگاهی به نزدیکترین و دورترین منطقه‌ی عرب زبان از ایران پدر می‌یابیم که آینده‌ی قومی لزوما مشابه گذشته‌ی او نخواهد بود. در جنوب ایران و در محله‌ی کوت عبدالله استان خوزستان، اثری از زیباترین هنرها میبینیم“موسیقی و شور”. اگر در ماه رمضان و درست وسط گرمای ۵۰درجه‌ی اهواز به آنجا سفر کنیم؛ شب ۱۵ام، صدای هلهله‌ی کودکان را برای گرفتن عیدی از همسایه ها می‌شنویم. عیدی که مردمان آنجا آن را به “مراسم گرگیعان” تعبیر می‌کنند.

شاید گهگداری نوای موسیقی اصیل “عَلوانیه” نیز به گوشتان بخورد. ناخوداگاه بایستیده و برای لحظاتی به آن گوش فرا دهید. حتی اگر بومی نباشید و ندانید آن نوا را با ساز ” گَلَن” می‌نوازند.

اگر اهل علم و ادب باشید هم حتما شهر اهواز را به عنوان اولین پایتخت کتابخوانی ایران میشناسید. این خود مهر تایید دیگری بر علم و ادب دوستی عرب زبانان این منطقه است که اکثریت جمعیت آنان هستند. در کرانه ی دیگری، در شمال غربی دریای مدیترانه نیز، هنر و شگفتی را در طرابلیس(پایتخت کشور لیبی)، مشاهده می‌کنیم. کشوری که به “دوستی های بلند مدت” مشهور است!

افراد عالِم و دارای تحصیلات از احترام و اهمیت زیادی برخوردارند. شاید جالب باشد که بدانید امید به زندگی بانوان در آنجا ۷۹ سال است. این در مقایسه با پیشینه ی نه چندان جالب اعراب در کرامت زن، قابل تحسین است.

حال پس از تمام سخن سرایی ها میتوان فهمید که میشود جهان عرب را با نگاهی دیگر، بدون رنج و سلطه‌گری ارزیابی نمود. بی‌آنکه با یاداوری گذشته یا هرچه ما را به یاد آن می‌اندازد برای حال و آینده‌ی ارتباط خویش با آنان نتیجه بگیریم.

شمایی که در سخنان خود، کشور‌مان و سایر کشورهای همسایه -که در خود عرب زبان هم دارند- را “هم سرنوشت” خواندید. نمی‌دانم نگاهتان سفید بود یا خاکستری، اما بنده به این واژه ی زیبا که در نظرم نشان از یک جامعه ی جهانی داشت بسیار اندیشیدم و در اولین گام اندیشه ام دوران طلایی شکوفایی اسلام بخاطرم امد. جامعه‌ای که در آن نه قوم خاصی مطرح بود و نه برتری جویی در زبان و نژاد. هرکس با هر چه که داشت برای تحقق مفهوم عدالت می کوشید. شاید زیباترین نسبتی که می‌شد “ما و جهان عرب” داشته باشیم در همان زمان بود. زمانی که سعادت هرکدام از ما متصل به سعادت دیگری بود.

در خبرنامه ما عضو شوید

ایمیل‌تان را وارد کنید، ما دو هفته یک بار به شما محتوای ناب پیشنهاد می‌کنیم

2 thoughts on “چرا تمدن نه؟!”

  1. بسیار عالی واقعا لذت بردم ???
    تبریک به نویسنده
    این دیدگاه باز چیزیه که خیلی وقته کمبودش بین مردم حس میشه
    کاش اندکی تامل کنیم

    1. تینا رسالت

      متشکرم که مطالعه کردید؛
      همچنین خوشحالم ازینکه لذت بردید??
      کاملا درسته…

Leave a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این مطالب را هم مطالعه کنید

اسکرول به بالا