آب ارزان است و الماس گران. اما آب برای زندگی ضروری است و الماس غیرضروری آیا عجیب نیست که آنچه برای زندگی ضروری است ارزان است و آنچه غیرضروری است گران؟
چنین مسئلهای فکر آدام اسمیت را به خود مشغول کرده بود. وی مشاهده میکرد که در اغلب موارد، آنچه که در مصرف با ارزش است و فایده زیادی دارد از قیمت پایین برخوردار است و چیزهایی که دارای ارزش مصرفی اندکی است، بهای زیادی دارد. این مشاهده آدام اسمیت به معمای اب و الماس و یا معمای ارزش شهرت یافته است.
برای قرنها فلاسفه، از معمای ارزش متعجب بودند. تا هنگامی که نظریه مطلوبیت نهایی ارائه نشده بود، هیچ کس نتوانست توضیح قانع کنندهای برای حل این معما ارائه کند. تمایز بین مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی، کلید حل این معما است. کالایی نظیر آب بسیار حیاتی است و نمی توان بدون آن زندگی کرد. لذا انتظار میرود دارای مطلوبیت کل (فایده کل) زیادی باشد اما همین آب دارای مطلوبیت نهایی کمی است، زیرا عرضه آن نسبتا زیاد است. همانگونه که قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی عنوان میکند، هر قدر مصرف کالایی بیشتر شود، واحدهای بعدی آن کالا از مطلوبیت نهایی کمتری برخوردار بوده و کم ارزشتر هستند. بنابراین هر چند آب بینهایت مفید است، اما آنقدر زیاد است که افراد برای یک واحد بیشتر از آن ارزش کمی قائل میشوند.
در مقابل الماس که هرگز به مفیدی آب نیست، دارای مطلوبیت کل (فایده کل) کمی است. مطلوبیت نهایی الماس بیشتر از آب است، زیرا الماس کمیاب بوده و تنها برای ارزشمندی مصرف میشود. اما آب که زیاد است، در همه موارد، اعم از ارزشمند و غیر ارزشمند مورد مصرف قرار میگیرد.
منبع:
این متن از کتاب “مبانی اقتصاد خرد” نوشته “دکتر محمد نوفرستی” انتشارات “رسا” چاپ سال ۱۳۹۰ و با اجازهی مولف آورده شده است و حقوق نشر آن برای نویسنده اصلی محفوظ است.