تجربههای قبلی مثل آنفولانزای اسپانیایی ۱۹۱۸ نشون داده هرچقدر یک منطقه سختگیرانهتر عمل کرده بعداً تونسته رشد اقتصادی بهتری داشته باشه. حتی اگر دولت سختگیری هم نکنه باز هم اقتصاد رونق نمیگیره. مردم به خاطر ویروسه که مصرفشون رو کم یا عوض کردن، تا ریشهکنشدن این ویروس وضع ادامه داره.
خبر خوب ولی همینه: تا ریشهکنشدن این ویروس وضع ادامه داره. بعد اینکه ویروس بره وضع به حالت قبل برمیگرده. رکود ناشی از ویروس V شکله، زود میریم پایین زود میایم بالا. علت اینکه ما کمتر چیزی میخریم بیپول بودنمون نیست یا علت کمشدن تولید نابود شدن کارخونهها بر اثر جنگ نیست، مقصر ویروسه و وقتی که بره بعد یک مدت دیگه اثری هم ازش نمیمونه.
آرزو کنیم ویروس بره…
بخشی از قسمت چهارم پادکست فارسی اسکروج رو شنیدید. قسمتی که در دوران درگیری انسانها با موجودی میکروسکوپی ضبط شده. این روزها زندگی همه ما آدمها متاثر از ویروس کرونا شده. شرایط اقتصادی بدتر از هر روز دیگهای هست و حال دلامون هم خوب نیست. بیاییم کمی باهم مهربونتر باشیم.
لطفا هنگام خروج از خانه ماسک بزنید و فاصله اجتماعی رو رعایت کنید.
در این قسمت چه مواردی را بیان میکنیم؟
کووید۱۹ همهی دنیا رو فرا گرفته. توی این شرایط ویروسی، به درک سادهای از اثر این ویروس روی اقتصاد میرسیم و برای بررسی فواید قرنطینه حساب میکنیم که «جون یک آدم دقیقا چند؟»
قسمت چهار: کوید۱۹
(با صدای محکم) یک: اثر کرونا بر اقتصاد چیه؟
روبهروی خونهمون یک کیکفروشی کوچیک هست که کارش حرف نداره، کیکهاش انقدر خوشمزهاس که جلوی مغازه همیشه صفه وُ حداقل چند ساعتی طول میکشه نوبت آدم شه. هر روز که از خواب پا میشدم با حسرت از پنجرهی اتاقم به کیکفروشی نیگا میکردم و خدا خدام بود که یک روزی خلوت بشه. توی این گیر و دار کرونا به آرزوم رسیدم و برای اولین بار دیدم که خبری از صف نیست. اینجوری شد که دُویدم سمت مغازه وُ عوض چند ساعت سر چند دقیقه هرچی میخواستم سفارش دادمُ بردم. معلوم بود که دیگه برای جنسهای کیکفروشی از مشتری خبری نیست. اقتصاددانها به این پدیده میگن شوک تقاضا؛ خودمونم میتونیم حس کنیم که داریم کمتر و کمتر چیزی میخریم.
فردای همون روز خوشون خوشون پا شدم رفتم تا باز هم همون کیکها رو بگیرم؛ این سری یه چند ساعتی معطل شدم! علت رو که پرسیدم گفتن نصف کارگرهای کیکفروشی از ترس مرخصی گرفتن و دیگه ازشون خبری نیست. این هم میشه شوک عرضه؛ وقتی اقتصاد به خاطر کمشدن عوامل تولیدش دیگه نمیتونه مثل قبل جنس تولید کنه. به مغازهی کیکفروشی هم شوک عرضه واردْ شده و هم شوک تقاضا. به اقتصاد کشور ما و دنیا هم همینطور.
مسئلهی بدتر اینه که اگه کل آدمها و بنگاههای یک اقتصاد با هم شروع به کمتر خرجکردن بکنن نهایتاً درآمد همه پایینتر میاد، چون هرچی نباشه (لحن ناگهان آروم و شیرفهم کردن) «خرجکردنهای ما درآمد یکی دیگهاس و درآمد ما خرجکردنهایِ یکی دیگه.» مثلاً همین کیکفروشی که دیگه مشتری و تولید نداره، نمیتونه اجارهاش رو بده. صاحبْ مِلکْ هم که الان درآمدِ اجاره رو نداره نمیتونه اونقدری سیب بخره و میوهفروشی هم فروشش کم میشه و همینجوره دونه دونه میره تا برسه به پولی که قرار بوده بقیه خرج کنن و بیاد توی جیب من و شما ولی نمیاد. پولی که ما «خرج» میکنیم «درآمد» کیکفروشه و «خرجی» که کیک فروش میکنه «درآمد» ما یا مشتریهای ما. حالا که کیکفروش نمیتونه پولش به صاحب ملک رو بده، دودش توی چشم همه میره، از خودش شروع میشه میرسه به جیب مشتریهای ما بعدش هم خود ما.
حالا فرض کنین که توی همون قدم اول کیکفروشی بتونه از بانک، با بهرهی کمْ، وام بگیره وُ خورد خورد توی یک سال پول بانک رو پس بده؛ کیکفروشی که الان پول داره، پول صاحب ملک رو میده و اون چرخهی مخرب از همون اول متوقف میشه و شرایط حالا دیگه اونقدرها هم خراب نمیشه. اینه که همهی دولتها دارن پول قرضگرفتن رو آسونتر میکنن. بانک مرکزی آمریکا نرخ بهرهی وجوهاتش رو رو به ۰ تا بیست و پنج صدمِ درصد رسونده، اینجوری پول قرضکردن از بانکها راحتتر و کمهزینهتر میشه، اینکار برای جلوگیری از سقوط اقتصاد کافی نبود؛ برای همین دولت آمریکا رو اُوُرده به کمک نقدی کردن، حدوداً هر خانواده از طبقه متوسط هزار و دویست دلار و هر بچه ۵۰۰ دلار از دولت میگیره.
دولت خودمون هم به پشتوانهی یارانهها وام میده و داره تلاشش رو میکنه اقتصاد رو زنده نگهداره، احتمالا در جریاناید.
{لحن سوالی} شنیدید قیمت نفت رسیده به حدود ۲۰ دلار؟؟ دولت ما درآمدش از فروش نفته و تحریمها بهاندازهی کافی برای دولت مشکل ایجاد میکردن. الانْ همْ به خاطرِ کاهش تقاضای نفت جهان بر اثر کرونا و همْ بهخاطر اختلاف عربستان و روسیه سر تولید، قیمت نفت شدید کاهش پیدا کرده، پس دولت اگر فروشی هم داشته باشه دیگه اونقدر درآمد نداره. بیشتر باید چشممون به خودمون باشه.
این فقط دولتها نیستن که میتونن کمک کنن؛ توی این شرایط ما هم باید سعی کنیم به هم کمک کنیم. سعی کنیم مهربون باشیم. اگه پولی داریم که داره خاک میخوره از قرضدادنش نترسیم و هوای همدیگه رو حسابی داشته باشیم. شاید بگین که پول خاصی ندارید و حس میکنید نمیتونید کمک زیادی به جامعه کنید: بزرگترین کمک شما به کشور و اصلا جهان میتونه این باشه که دستهاتون رو بیست ثانیه بشورید و از خونه بیرون نرید تا افراد کمتری آلوده بشن، افراد کمتری رو آلوده کنن و نهایتاً وقتی کسی آلوده نشد به شرایط عادی برگردیم.
(با صدای محکم) دو: اقتصاد یعنی زندگی
اگه ازتون بپرسن که از نظر اقتصادی قرنطینه بهتره یا آزادی رفتوآمد، احتمالاً میگید که آزادی رفتوآمد ولی اشتباه میکنید. منم اشتباه میکردم.
تا همین چند وقت پیش توی آمریکا قانونی نبود که شرکتها رو مجبور کنه خطراتِ محصولشون رو با برچسب هشدار بدن، مثلاً ممکن بود یک کارگر ندونه کنارِ یک ماده آتشزاست و کبریت روشن کنه و صاف بره اون دنیا. موقع اجباری کردن برچسب هشدار، مسئولین مجبور به هزینهفایده شدن. تو آمریکا قانونی هست که میگه اگر هزینهی یک قانون بیشتر از ۱۰۰ میلیون دلار باشه باید قبل تصویبش هزینهفایده بشه؛ توی زندگیمون هم همچین قانونی داشته باشیم خیلی خوب میشه. آدم عاقل موقع تصمیمگرفتن هزینهها رو نسبت به فایدهها میسنجه.
مثلا اگه بخواید یه ماشین بخرید باید یک کاغذ بردارین و دو قسمتش کنید، یک سمت کل فایدههای ماشین داشتن رو بنویسید یک سمت کل هزینههاش رو. فایدهی ماشینداشتن اینه که دیگه لازم نیست پول به تاکسی و مترو بدین؛ هزینهی ماشینداشتن پول بنزین، پارکینگ، معاینه فنی، بیمه و تعمیرات و استهلاکه، جدا از اینها پول رو اگه میذاشتین توی بانک یا بورس روی پولتون سود میگرفتین، این پولی که دیگه نمیتونین بگیرین هم یک هزینهی دیگهاس.
حالا جمع پول همهی هزینههایی که ماشینتون توی یک سال داره رو زیر یک سمت مینویسید، کل پولی که به تاکسی و مترو دادید رو سمت دیگه. اگه مبلغ پولی فایده بیشتر از هزینهها شد، اونوقته که ماشین میخرید. شاید به نظرتون عجیب بیاد ولی خیلیوقتها واقعا میصرفه که آدم ماشین نخره.
برگردیم به ماجرای تصویب قانون برچسبها، فایدهی این قانون نجات جون آدمهاست و هزینهاش هم زیاد: چون قراره رو کل محصولات تولیدی باشه.
برای هزینهفایدهکردن یک همچین قانونی، باید جواب این سؤال بیرحمانه رو بدونیم:«جون یک آدم دقیقاً چند؟»
مثلاً میشه حساب کنیم بگیم خب، این آقا یا خانم قرار بوده انقدر برای خانوادهاش درآمد بیاره و الان که مرده نمیتونه پس ارزشش قدر درآمدشه.
اومدن و حساب کردن دیدن که هزینهی برچسب زدن روی کل تولیدات کشور، بیشتر از درآمدیه که آدمهای فوتکرده قرار بوده در بیارن و همین باعث شد قانون تصویب نشه، ریاضی هم پشت این تصویبنشدن میایستاد؛ ولی مگه میشه جون آدمها از چند تیکه کاغذ و رنگ کمتر بیارزه؟
این سری دولت برای هزینهفایدهکردن یک اقتصاددان ریسک و عدماطمینان رو استخدام کرد و ازش پرسید:«ولی جدی! جون یک آدم دقیقاً چند؟»
توی روشی که امروزه استفاده میشه ارزش جون آدمها دقیقتر محاسبه میشه.
خودتون رو درمقابل کارفرمای یک شغل پرخطر تصور کنید: {مکث} تا وقتی که فکر کنین دستمزد پیشنهادی اونقدری نمیارزه که خودتون رو به خطر بِندازید عمرا اون شغل رو بپذیرین، پس کارفرما مجبوره اونقدر دستمزد رو ببره بالا که شما فکر کنین این درآمد دیگه ارزش خطر کردن رو داره. پس بخشی از دستمزد شامل ریسکی که میپذیرید هم هست و میشه بخش ریسک رو جدا کرد. اگه دوتا شغل که مهارت ثابتی میخوان ولی خطر متفاوتی دارند رو در نظر بگیریم، منطقاً شغل پرخطرتر دستمزد بیشتری داره و این دستمزدِ بیشتر مربوط به احتمال مرگه.
در طول یک بازهی ۴۵ ساله از هر ۲۰۰ کارگر ساختمانی یکیشون به علت حادثه میمیره؛ یعنی سالی یک دههزارم احتمال مرگ بر اثر حادثه و به ازای این ریسک، هر کارگر ساختمونی سالی ۱۰۰۰ دلار بیشتر از کارگرهای مشاغل بیخطر دریافت میکنه. پس برای شخص فوت کرده باید ۱۰۰۰ دلار رو ضربدر دههزار کنیم: یعنی جون یک آدم ده میلیون دلار میارزه.
با همین حسابکتاب سرانگشتی میفهمیم جون آدمها بیشتر از این میارزه که بخوایم باهاش قمار کنیم، اگه ۴۰ هزارنفر جونشون رو از دست بدن مثل اینه که درآمد یک سال کل کشور رو از دست داده باشیم.
تجربههای قبلی مثل آنفولانزای اسپانیایی ۱۹۱۸ نشون داده هرچقدر یک منطقه سختگیرانهتر عمل کرده بعداً تونسته رشد اقتصادی بهتری داشته باشه. حتی اگر دولت سختگیری هم نکنه باز هم اقتصاد رونق نمیگیره. مردم به خاطر ویروسه که مصرفشون رو کم یا عوض کردن، تا ریشهکنشدن این ویروس وضع ادامه داره. خبر خوب ولی همینه: {با لحن متفاوت} تا ریشهکنشدن این ویروس وضع ادامه داره. بعد اینکه ویروس بره وضع به حالت قبل برمیگرده. رکود ناشی از ویروس V شکله زود میریم پایین زود میایم بالا. علت اینکه ما کمتر چیزی میخریم بیپول بودنمون نیست یا علت کمشدن تولید نابود شدن کارخونهها بر اثر جنگ نیست، مقصر ویروسه و وقتی که بره بعد یک مدت دیگه اثری هم ازش نمیمونه.
آرزو کنیم ویروس بره…
این قسمت هدیهی بچههای اسکروجپادکست بود به شما. اسکروجپادکست رو میتونید روی اکثر پادگیرها دنبال کنید. اِس سی او او آر جی ای پادکست.
2 thoughts on “قسمت چهارم | کووید ۱۹”
ای بابا این کرونا هم که دست از سر ما بر نمیداره.T_T
بله، و مثل اینکه حالا حالاها قرار نیست بره D: