ماکیاولی سوم ماه مه ۱۴۶۹ در شهر فلورانس به دنیا آمد. اولین فعالیت سیاسی او در ۱۹ ژوئن ۱۴۹۸ بود که بی هیچ تجربه قبلی به ریاست دیوان دوم رسید.
فهرست مطالب
درباره ماکیاولی
مردم فلورانس شیفته اومانیستهای (ادیبان انسانگرا) ایتالیای قرن چهارده بودند. چنان که از برجستگان آنها دعوت کرده تا سِمتهای بالا را در حکومت شهر بپذیرند. این ادیبان ابتدا به فراگیری زبان لاتین و سپس فن بلاغت به تقلید از اساتید یونان و روم و در نهایت مطالعه دقیق تاریخ و فلسفه باستان میپرداختند.
این موضوع نشانگر این است که چگونه شخص جوانی چون ماکیاولی توانست به ریاست دیوان دوم برسد. چرا که نه خانوادهای ثروتمند داشت و نه برخلاف ادعای خود جزو اشراف بود. ولی با عالیترین محافل اومانیستی از طریق پدرش در ارتباط بود.
وظایف دوگانه ماکیاولی در مقام ریاست دیوان دوم
- مکاتبات با سرزمین های تحت حکومت فلورانس
- یکی از شش منشی رئیس دیوان اول
به همین دلیل جزو کمیته ده نفری جنگ شد و توانست مسئول روابط خارجی و دیپلماتیک فلورانس نیز شود.
ماموریت اول
اولین ماموریت او در ژوئیه ۱۵۰۰ رفتن به دربار لویی دوازدهم بود. این ماموریت با هدف کمک گرفتن از فرانسه در جنگ شهر پیزا بود که نهایتا با شکست بدی روبه رو شد. چرا که لشکریان مزدور به دلیل پرداخت نشدن مواجبشان پا به فرار گذاشتند و این اولین درس نیکولو بود: سپاهیان مزدور
در روزگار صلح اینان شما را غارت کنند و در روزگار جنگ دشمنان
فصل دوازدهم صفحه ۱۱۶
شش ماه بعدی که در فرانسه بود به جای اینکه از مناسبات قدرت در فرانسه آگاه شود به وضع نامشخص دولت شهرهای ایتالیا که هر روز مبهمتر میشد پیبرد. وضع نامشخص سینیوریا (شورای حکومتی شهر فلورانس) در تصمیم گیری و فرستادن سفرای جدید به فرانسه باعث دلسردی فرانسه از فلورانس شد. این درس دیگری برای ماکیاولی جوان بود: مردد بودن شرط خرمندی نیست باید جسورانه و سریع عمل کرد.
علل بازگشت به میهن در دسامبر ۱۵۰۰
- وضع خانوادگی یعنی فوت پدر و خواهرش
- احساس خطر درباره مقام و جایگاهش
- تعلق خاطر به دختری با نام ماریه تا کورزینی
ماموریت دوم
ماموریت دوم او مذاکره با دوک بورجا بود که به تازگی در ایتالیا قدرت گرفته بود. نیکولو در ابتدا سخت شیفته او شد. در گزارشات خود از او به سینیوریا اینگونه مینویسد:
در دلاوری موجودی فوق انسانی است. باید اکنون قدرتی جدید در ایتالیا دانسته شود نه از زمره جنگجویان نوخاسته شمشیر به مزد.
ولی این شوق و تعریف برای بدایت امر است. چنانکه پدر فوت کرد و یولیوس دوم پاپ شد. (که خود بورجا از او حمایت کرده بود) دوران بخت نامساعد میرسد و تعریفهای ماکیاولی هم از بین رفته و جای خود را به این ادبیات میدهد که:
او کسی بود که به یاری پدر و بخت جایگاهی به دست آورد. ولی به محض آنکه بخت به او پشت کرد او نیز به درون گور خود فرو رفت. چنانکه از ابتدا همچین شخصی حضور و وجود نداشته است.
نقطه ضعف بزرگ او از چشم نیکولو ماکیاولی تکیه بیش از حد بر بخت و غرور پایان ناپذیرش بود. همچنین تصمیم نادرستش در باب حمایت از شخصی چون یولیوس برای مقام پاپی قابل چشم پوشی نبود.
ماموریت سوم
ماموریت سوم ماکیاولی حضور در رم و گزارشهای روزانه از این بود که چه کسی پاپ می شود. نگرانی فلورانس از این بود که یولیوس دوم (شخص مورد نظر بورجا) به مقام پاپ برسد. در نهایت همین تصمیم بورجا سنگ قبرش شد.
حاکم دوم، پاپ یولیوس دوم بود. ماکیاولی توانست او را از نزدیک ببیند و او را مورد سنجش قرار دهد. طبق سخنان شهریار و قضاوتهای ماکیاولی ، او جزو کسانی بود که براساس شرایط زمانه، با روش او یعنی سرعت عمل و بی مهابا بودن موافق بود. او توانست در نبرد بولونیا موفقیت حاصل کند و به زعم ماکیاولی علت اینکه از او به عنوان رهبران بزرگ یاد می شود عمر کوتاهش بود. چرا که اگر زمان می گذشت و به دوره حزم دوراندیشی میرسید قطعا شکست میخورد.
سومین حاکم ماکسیمیلیان، رئیس خاندان هاپسبورگ و امپراتور مقدس روم، از چشم ماکیاولی تماما نالایق و دهان بین بود و در تصمیماتش به دیگران رجوع میکرد. ماکیاولی زمانی به داوری نهایی رسید که فهمید همه آنها یک ضعف دارند و آن اینکه:
انعطاف ناپذیری در برابر اوضاع و احوال متغیر
آنها همگی به دنبال این بودند که شخصیت خود را به زمانه غالب کنند. در صورتی که میبایست شخصیت خود را با توجه به اوضاع و احوال جامعه و زمانه شکل بدهند. همین مهم هم محور تحلیل رهبری سیاسی در شهریار قرار گرفت.
البته این تماما نتیجه خود او نبود. او دو هم صحبت زیرک به نامهای فرانچسکو سودرینی و پیرو سودرینی داشت. آنها در نقش بندی نظریاتش سهم مهمی داشتند.
اصل مردد نبودن و سرعت عمل در تصمیم گیری در نهایت بهای سنگینی بر گردن حکومت فلورانس گذاشت. فلورانس که جرات ایستادگی در برابر فرانسه و حمایت از پاپ را به خود نداد مسبب سقوط خود، فرار سودرینی و ورود مدیچیها به شهر پس از ۱۸ سال شد.
فروپاشی ماکیاولی
فروپاشی جمهوری با فروپاشی ماکیاولی یکی شد. او از سمت خود عزل و محکوم به پرداخت هزار فلورین شد. ولی فاجعه زمانی بود که او را به جرم شرکت در توطئه نافرجام علیه حکومت جدید متهم شد. در نتیجه به زندان و پرداخت جریمه سنگین محکوم شد.
از طرفی جوانی از خاندان مدیچی به عنوان لئوی دهم به مقام پاپ رسید. او حکومت فلورانس را مردم پسندتر کرد و به آن مشروعیت بخشید و باعث بخشودگی و آزادی زندانیان از جمله ماکیاولی از زندان شد.
شهریار
در همین دوره است که کتاب شهریار تالیف میشود. یعنی از نیمه دوم سال ۱۵۱۳ تا عید میلاد مسیح همان سال. هدف ماکیاولی از نوشتن این کتاب جلب توجه خاندان مدیچی بود. همانطور که در مکاتباتش با وتوری به آن اذعان می کند و برخی معتقدند این مسئله بر روی استدلالات ماکیاولی اثر گذاشته است. از جمله آن فصل بیستم کتاب شهریار است چرا که در گفتارها نقیض آن مطرح می شود.
مفهوم بخت
از نظر او بخت به سراغ کسی میآید که “ویرتو” یعنی مردانگی از خود نشان دهد. بخت یار دلیران است، یار کسانی که کمتر پروا دارند و پرشورترند. به این خاطر که بخت زن است و به همین دلیل شیفته صفات مردانه میشود.
در واقع حرفهای ماکیاولی تکرار استدلالات رومیان با اضافه کردن چاشنی جنسی نامتعارفی است. او نه تنها ادعا میکند که بخت زن است و برای سوارشدن باید به وی سیلی زد و درشتی نشان داد. هم چنین میافزاید بخت بیشتر اوقات خود را تسلیم مردانی میکند که چنین شیوههایی به کار ببرند نه کسانی که سرد رفتارند.
انقلاب رفتاری
نخستین و مهمترین نکتهای را که در جهت اندرز به شهریاران ذکر می کند: بنیاد اصلی همه دولتها قوانین خوب و ارتشهای شایسته دارند که ارزش ارتش بالاتر است. چرا که وجود قوانین نیکو بدون ارتش شایسته امکان پذیر نیست. به همین خاطر است ماکیاولی در شهریار میگوید:
شهریار نباید هیچ گونه دلبستگی مگر به قواعد انضباط لازم برای جنگ داشته باشد.
صفات شهریار
این صفات باید از سوی خود شهریار ساخته و پرداخته شود. این صفات عینا همان صفاتی است که از سوی اندرزگران رومی به آنها پرداخته شد و اومانیستهای ایتالیا عینا همانها را در رسالههای خود تکرار میکردند. ولی باز هم هر شهریاری در بدایت امر نیاز به بخت دارد چرا که بدون آن هر مقدار از سعی و تلاش باز هم موثر نمیافتد. در همه آنها برخورداری از ویرتوس کلید کامیابی شهریاران است.
صفات ویر در مرتبه نخست چهار صفت اصلی هستند:
- خرد
- دادگری
- دلیری
- میانهروی
سیسرون به پیروی از افلاطون آنها را نقد میکند و درستی را به آنها میافزاید. درستی را به معنای درست پیمانی و عمل شرافتمندانه با همه کس در همه اوقات میداند. ماکیاولی معتقد است وجود فرمانروایی که همه صفاتی را که نیک دانسته میشوند داشته باشد یا کاملا به آنها عمل کند، محال است. چرا که شهریار در جهانی ظلمانی که همه به دنبال منافع خویش هستند و از نیکی به دورند فرمانروایی میکند.
از طرفی پیروی از اخلاق همیشه طریقه عقل نیست. شهریار میبایست در جایی که لازم است نیکی کند و در جایی که ایجاب میکند بداند که چگونه بدی کند. این ایراد ماکیاولی به اومانیستهای روم و معاصرش است.
در یک کلمه راز موفقیت شهریار شناختن نیروی برتر، پذیرفتن ضروریات وقت و همگام شدن با روزگار است. کسانی که شیوه ثابت دارند و آن را عوض نمیکنند، به مدد بخت و هماهنگی روزگار با شیوه آنها مدتی به پیروزی میرسند ولی نهایتا با روی سخت بخت هم مواجه میشوند. اگر روش خود را هماهنگ زمانه کنند پیروز ولی اگر روش پیشین را در پیش گیرند نهایتا با شکست مواجه میشوند.
منابع
کتاب شهریار، نوشته نیکولو ماکیاولی، ترجمه نسرین مجیدی، نشر روزگار نو
4 thoughts on “شهریار ماکیاولی”
در روزگار صلح اینان شما را غارت کنند و در روزگار جنگ دشمنان
??
سایت خوبیه
ممنون از نظرتون ?