سالها پیش که در نزدیکی گرینویل زندگی میکردم، در میهمانی شامی شرکت کردم که شروین روزن 1 از اساتید برجسته دانشگاه شیکاگو در آن سخنرانی میکرد. روزن که از همکاران فردریش فون هایک 2 در شیکاگو بود، آن شب درباره اقتصاد اتریشی صحبت میکرد، یا حداقل تلاش داشت درباره این مکتب صحبت کند!
او در مدت کوتاهی نشان داد درک بسیار کمی از اقتصاد اتریشی دارد و صحبتش را با کاریکاتوریزه کردن اقتصاد اتریشی پایان داد. در طول جلسه پرسش و پاسخ، یک نفر درباره تاثیر موسساتی نظیر موسسه لودویگ فون میزس 3 پرسید. روزن پاسخ داد این موسسه تاثیر خاصی در حلقههای فکری اقتصاد نداشته، خصوصا از زمانی که اقتصاد اتریشی را نمایندگی میکند. اندیشهای که به بیان روزن “آزمون بازار 4 را رد شده است”.
اقتصاددانهای جریان اصلی به طور جدی منتقد اتریشیها هستند، به این علت که اتریشیها تمایلی به استفاده از ریاضیات و محاسبات چند متغیره در تحلیلهای اقتصادی ندارند. نقد جریان اصلی به این شکل است؛ اهمیتی ندارد که ریاضیات مناسب ترین ابزار برای توصیف کنش انسان اقتصادی باشد یا خیر، وقتی اکثر اقتصاددانها از ریاضیات در کار خود استفاده میکنند، پس این ابزار “آزمون بازار” را قبول شده و کارایی لازم را دارد!
این رویکرد “استاندارد” شگفت انگیز نیست، وقتی که برترین مجلات اقتصادی بیشتر شبیه مجموعهای از ریاضیات کاربردیاند تا چیزی شبیه اقتصاد. کسانی که در ریاضیات تخصص بیشتری دارند، شانس بیشتری برای انتشار مقالاتشان در بهترین مجلات اقتصادی دارند. از آنجا که انتشار مقالات افراد در این مجلات کلید ارتقا در دانشکدههای اقتصاد است، میتوان دید کسانی که در ریاضیات خوب نیستند یا به انتخاب خودشان از ریاضیات استفاده نمیکنند، جایگاهی در دانشکدههای معتبر ندارند.
برخی از اقتصاددانان جریان اصلی ادعا میکنند که اتریشیها به علت عدم تخصص در ریاضیات استفاده گسترده از آن را در تحلیلهای اقتصادی نمیپذیرند. البته این حقیقت ندارد. بزرگترین منتقدان استفاده از ریاضیات در اقتصاد، موری راتبارد 5 و لودویگ فون میزس، هر دو تبحر زیادی در ریاضیات داشتند. راتبارد در سن ۱۶ سالگی وارد رشته آمار در دانشگاه کلمبیا شد. میزس و روتبارد از ساخت مدلهای ریاضی امتناع کردند، چرا که استفاده از ریاضیات را در تحلیلهای اقتصادی نامناسب میدانستند، نه به این خاطر که توانایی استفاده از ریاضیات را نداشتند!
پس مشکل استفاده از ریاضی در اقتصاد چیست و چرا اتریشیها با این روش مخالفاند؟ در یک کلام، ریاضیات ابزار مناسبی برای توصیف کنش انسانی نیست. همانطور که میزس و روتبارد اشاره کردهاند، هیچکس نمیتواند کنش انسانی را کمی کند.
به عنوان مثال “ضرایب لاگرانژ” را در نظر بگیرید. ما در اقتصاد مقدماتی از این روش برای توضیح رفتار مصرف کننده استفاده میکنیم. در اینجا اقتصاددانها معادلهای تشکیل میدهند که در آن مطلوبیت یک نفر به میزان مصرف کالاهای X و Y بستگی دارد. میزان مصرف هر کالا به درآمد فرد و قیمت آن کالا بستگی دارد.
برای تعیین حالت بهینه ای که فرد در اوج لذت است، اقتصاددانها از محاسبات چند متغیره برای رسیدن به نقطه “تعادل” استفاده میکنند. در آن نقطه، مطلوبیت نهایی کالای X تقسیم بر قیمت کالای X برابر است با مطلوبیت نهایی کالای Y تقسیم بر قیمت کالای Y. (من در این صفحه محاسبات ریاضی را به دلایل واضحی نیاورده ام!)
مسئله اینجاست که این پاسخ مهمل است. مطلوبیت (یا رضایت مصرف کننده) به صورت عددی قابل اندازه گیری نیست. هیچ راهی وجود ندارد تا بتوان رضایت افراد را به صورت عددی اندازه گیری کرد. من میتوانم بگویم شکلات را از وانیل بیشتر دوست دارم اما نمیتوانم این ترجیح را به صورت عددی بیان کنم. هر تلاشی برای انجام این کار، چیزی جز یک کلاه برداری 6 نیست!
هنگامی که این نقد به اقتصاددانها وارد میشود، آن ها اقرار میکنند که نه میتوانند مطلوبیت افراد را به صورت عددی اندازه گیری کنند و نه توانایی مقایسه عددی مطلوبیت افراد با یکدیگر را دارند. اما در هر صورت این کار را انجام میدهند در حالی که میگویند، کارشان از نظر فنی اشتباه است اما “آزمون بازار” در تحلیل اقتصادی را قبول شده است.
هنری هازلیت 7 در کتاب شکست اقتصاد جدید 8 توضیح میدهد:
معادله ریاضیای که دقیق نیست بسیار بی فایده و نوعی شیادی است. این محاسبات به نتایج ما دقتی جعلی میدهند. این محاسبات به جای آنکه اقراری به جهل و ابهام (که ابتدای راه دانش است) باشند، توهم دانش هستند.
در استفاده از ریاضی به عنوان اصلیترین ابزار در اقتصاد پیشرفته، اقتصاددانها باید فرض کنند که کنش انسانی به طور دائمی پایبند به یک فرمول ریاضی است. همانطور که میزس و روتبارد اشاره کردهاند ریاضیات شاید ابزار مناسبی برای علوم فیزیکی باشد، ولی ابزار مناسبی برای توضیح رفتار انسان نیست.
این نوشته به معنای مناسب نبودن استفاده از منطق در علم اقتصاد نیست. در واقع روششناسی اتریشی برای استنباط علم اقتصاد از رفتار مردم، کاملا به منطق متکی است. علاوه بر این، ریاضی شاخهای از منطق است.
به هر حال، گرچه میتوان از مشاهده کنشهای انسانی نتیجهگیری منطقی کرد، نمیتوان با دقتی که استدلال ریاضی میطلبد همان نتایج را به دست آورد. این که بگوییم (دوباره) من شکلات را از وانیل بیشتر دوست دارم یک چیز است، ولی اینکه بگوییم مقداری شکلات ۶.۷ یوتیل 9 و همان مقدار وانیل ۴.۲ یوتیل به من مطلوبیت میدهد یک چیز کاملا متفاوت است. روش اول کاملا مناسب است؛ اما روش دوم نه تنها نامناسب که به شکل واضحی احمقانه است. این همان روشی است که جریان اصلی اقتصاد ادعا میکند آزمون بازار را قبول شده است. تنها میتوان شکرگزار بود که اقتصاددانهای جریان اصلی مسئول ساخت پلها، بزرگراهها و دیگر سازهها نیستند!
نویسنده: William L. Anderson | مترجم: غزال وفایی
منبع: mises.org
- Sherwin Rosen
- F.A. Hayek
- Ludwig von Mises
- Market test
- Murray N. Rothbard
- برخی از اقتصاددانان در دفاع از خود، میگویند که آنها در واقع مطلوبیت نهایی (که غیرقابل اندازه گیری به صورت عددی است) را اندازه گیری نمیکنند، بلکه از نرخ های جانشینی کالا (rate of commodity substitution)استفاده میکنند. به هر حال این توجیه هم مهمل است چرا که درباره رفتار و ترجیحات مصرف کننده مطلقا هیچ چیزی را به ما نمیگوید.
- Henry Hazlitt
- The Failure of New Economics
- واحد اندازهگیری مطلوبیت