وقوع انقلاب اسلامی و تغییر هیئت حاکمه در تهران به تغییر اصحاب سیاست خارجی و رویکرد این نهاد با سازمانهای بینالمللی منجر شد. البته این تغییر رویه حتی پس از انقلاب نیز ادامه یافت. به گونهای که میتوان این ده سال را به رویکردها و رویههای جداگانه تقسیم کرد و متغیرهای گوناگونی را لحاظ کرد.
فهرست نوشته
به طور کلی رویکرد جمهوری اسلامی با سازمانهای بین المللی در دهه اول، به دو دوره تقسیم میشود. دوره اول از انقلاب بهمن ۵۷ تا آبان ۵۸ (کناره گیری دولت مهندس بازرگان و نیروهای میانهرو) که دوره ادامه روابط رسمی با سازمانها است. سپس دوره مقابله و مواجهه که از آبان ۵۸ تا پایان جنگ ادامه پیدا میکند.
دوره اول؛ دولت موقت ایران
مشخصا پس از انقلاب اسلامی در ایران و شرایط انقلابی و آزاد شدن نیروی تودهها شاید بتوان گفت که تسخیر سفارت از سوی دانشجویان خط امام، کنشی بود اجتناب ناپذیر. ولی آنچه مهم است حمایت بخشی از حاکمیت یعنی شخص خود امام خمینی از این واقعه و انقلاب دوم خواندن آن بود.
مهندس بازرگان که بیش از هرچیزی بر خطا بودن تسخیر سفارت، گروگانگیری و لزوم همکاری با سازمانهای بینالمللی تاکید میورزید از ریاست دولت موقت کناره گرفت. اینجا بود که دوره ادامه روابط رسمی با سازمانهای بینالمللی پایان یافت.
شروع دوره دوم؛ قدرت گرفتن نیروهای تندرو
دوره دوم و قدرت گرفتن نیروهای تندرو یک تغییر کامل در رویکرد تعامل با سازمانهای بینالمللی است. چراکه این سازمانها از سوی هیئت حاکمه، ابزار دست قدرتهای استعمارگر بودند و مشروعیتی برای آنها قائل نبودند. به نحوی که جمهوری اسلامی در دیوان بینالمللی دادگستری برای پاسخگویی به دعاوی آمریکا نه تنها حاضر نشد بلکه رایهای این دیوان را مبنی بر آزاد سازی گروگانها ترتیب اثر نداد.
ادامه دوره دوم؛ شروع جنگ تحمیلی
موضوع دیگری که این رویکرد مقابله و مواجهه ایران در تعامل با سازمانها را نشان میدهد و یا حتی میتوان گفت تشدید کرد، جنگ تحمیلی است.
سکوت سازمان ملل متحد و شورای امنیت تا سال ۶۰ که برتری نظامی با عراقیها بود و سپس جنگ به حالتی برابر رسیده و حتی وارد خاک عراق شد؛ باعث شد ایرانیها بیش از پیش بر سیاست خصمانه خود با این سازمانهای ابزار دست دو قطب جهانخوار تاکید بورزند.
به هر حال در شرایط فشار فزاینده بین المللی برای پایان دادن به جنگ، قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید. در واقع جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۶۷، سیاست نفی کامل شورای امنیت را پشت. سر گذاشت و سیاست پذیرش مشروط شورا را در پیش گرفت. یعنی نه مخالفت کامل خود را با شورا اعلام کرد و نه تبعیت خود را اظهار میداشت.
بدین ترتیب فشار بینالمللی بر ایران به سبب بی اعتنایی به قطعنامههای شورای امنیت کاهش یافت. در واقع در سایه این تحول، نگاه ایران به سازمانهای بینالمللی و به ویژه شورای امنیت تغییر کرد. و این سازمانها را به منزله ابزارهای حداقلی جهت تأمین منافع خود مورد توجه قرار داد.
نتیجهگیری
رویکرد جمهوری اسلامی دهه اول انقلاب در سیاست خارجی به صورت اعم و در تعامل با سازمانهای بینالمللی بود. اما به صورت اخص تقدم منافع اسلامی بر منافع ملی، انعطاف ناپذیری در سیاست خارجی، رویارویی با نظام بینالمللی، عدم واقع بینی و همچنین درک نادرست واقعیتهای عینی را تشکیل میدهد. که این رویکرد رفته رفته با قدرتگیری نیروهای میانه رو در ایران تاحدودی تصحیح شده و صورتی واقعگراتر به خود گرفت.
1 thought on “انقلاب اسلامی و سازمانهای بینالمللی”
احسنت??????