توی اقتصاد، وظیفهی بررسی مسائل سیاسی، با نظریهی انتخاب عمومیه؛ نظریهی انتخاب عمومی در این باره، به ما میگه توی هر انتخاباتی که بر مبنای رای اکثریته، باید انتظار داشته باشیم که نظرات نامزدها به هم خیلی نزدیک باشه.
توی این قسمت میخوایم یه سوال سیاسی رو، از منظر علم اقتصاد بررسی کنیم:
چی شده که عقیدهی اکثر نامزدها انقدر به هم نزدیک شده؟ چرا یکهو همه طرفدار حقوق زنان و اقلیتها شدن، چرا کسی دیگه علنی با رابطه با دنیا مخالفت نمیکنه؟ چرا همه انقدر شبیه هم شدن؟
نویسنده این قسمت: کیان فرحزا | روایت: حسام مدنی و فاطمه عباسی | تدوین: کیهان فرحزا | کاور: امین قطبیفر
قسمت نهم اسکروجپادکست: میانه گزینی بمانی به جای
یکی از برنامههای ما این است که در چهار سال تورم زیر ۵ درصد بیاید(قاضی زاده). تورم باید به نیم و بعد یک رقمی شدن برود. راه آن مدیریت بازار ارز، رفع وابستگی کالاهای اساسی به ارز و خودکفایی، افزایش نظارت و مقابله با انحرافات بازار است(رئیسی). ام المسائل کشور تورم است(زاکانی). بیش از ۱۰۰ کشور تورم زیر ۵ درصد دارند، چرا این مسئله در ایران حل نشده است؟ چرا دولت ها عقب هستند؟(جلیلی). تورم به دلیل کسری بودجه و کسری بودجه هم به دلیل کاهش درآمدهای دولت به وجود آمده است(همتی). ۵۰ سال است که ما گرانی، بیکاری، کاهش ارزش پول ملی و کاهش رشد اقتصادی داریم(رضایی). در ۲ یا ۳ ماه اول، رشد تورم را متوقف میکنیم(مهرعلیزاده).
سلام
شما به اپیزود نهم پادکست اسکروج گوش میدید. این قسمت در خرداد ماه ۱۴۰۰ منتشر میشه. اسکروج پادکستیه که در هر قسمت یک موضوع چالشبرانگیز مطرح، و سعی میکنه با کمک علم اقتصاد، سیاست و سایر علوم اجتماعی بهش پاسخ بده. توی این قسمت میخوایم یه سوال سیاسی رو، از منظر علم اقتصاد بررسی کنیم:
چی شده که عقیدهی اکثر نامزدها انقدر به هم نزدیک شده؟ چرا یکهو همه طرفدار حقوق زنان و اقلیتها شدن، چرا کسی دیگه علنی با رابطه با دنیا مخالفت نمیکنه؟ چرا همه انقدر شبیه هم شدن؟
به نظر شما این چند جملهای که درباره تورم شنیدید، توسط کدوم کاندیدای ریاست جمهوری گفته شده؟ تونستید حدس بزنید صحبت چه کسیه؟ [مکث] اگر شما هم مثل من حس کردید حرف همه نامزدها شبیه به این جمله هاست و هر کدومشون ممکنه اینا رو گفته باشن، باید با یه واقعیت شگفت زده تون کنم: هر کدومِ این جمله ها رو یکی از هفت نامزد انتخابات گفته بود. شباهت ادعاهای نامزدها درباره تورم اونقدر زیاده که انگار همه دارن درباره یه راهکار از جنبههای مختلف صحبت میکنند. خب حالا به این چند جمله از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گوش کنید:
[نقل قول از مناظره کاملا هریس و مایک پنس پخش میشه]
انگار نظر دموکراتها و جمهوریخواهها هم خیلی به هم نزدیکه؟ اگه این طوره چرا انتخابات برگزار میکنیم؟ یه بار مناظرهها رو مرور کنید: تمام نامزدها گفتن که دنبال مشارکت دادن همه مردم در امور کشور هستند، البته یه نفر زنان رو در اولویت میدونست و یه نفر اقوام غیرفارسیزبان رو. همه درباره ساختار حکمرانی صحبت کردند، اما یه نفر رابطه مجلس و دولت رو مهمتر میدونست و یه نفر هماهنگی نیروهای مسلح با سیاست خارجی رو. حتی استراتژی حرف زدنشون هم شباهت زیادی داشت: گشتن دنبال مقصر وضع موجود در بین حاضران مناظره، تاکید روی برنامه خودشون و قبول نداشتن برنامه دیگران، اون هم بدون این که برنامهای واقعا ارائه بشه؛ دادن وعدههای کلی و حوالهی نکات اجرایی مهم به بیرون از مناظره، استفاده از ادبیات خاصِّ جریانهای سیاسی مثل نامزد پوششی یا مسئولیت در دولت فعلی.
این همه شباهت جالبه، نه؟
توی اقتصاد، وظیفهی بررسی مسائل سیاسی، با نظریهی انتخاب عمومیه؛ نظریهی انتخاب عمومی در این باره، به ما میگه توی هر انتخاباتی که بر مبنای رای اکثریته، باید انتظار داشته باشیم که نظرات نامزدها به هم خیلی نزدیک باشه.
دلیلش چیه؟ خب یه نامزد به چی فکر میکنه؟ این که حداقل نصف آرا رو به دست بیاره. البته رقیبهاش هم همین فکر رو میکنن. رایدهندهها تو هر زمینه، یه طیفی رو تشکیل میدن.
مثلا درمورد مشارکت سیاسی اعضای جامعه دو دسته میشن، آدمهایی که براشون مشارکت سیاسی فراگیر خیلی مهمه، و کسایی که معتقدن سیاست باید توسط قشر نخبگان اداره بشه. خب اگه یه کاندیدا نظر گروه نخبهگرا رو دنبال کنه، شکست میخوره چون کافیه که رقیبش بیاد و بگه که من به مشارکت سیاسی همگان بیشتر اهمیت میدم. اون موقع رای همه رو، به جز یه عده خیلی کمی که سفت و سخت طرفدار حکومت نخبگانن، به سمت خودش کشیده. اینجاست که اون نامزدِ طرفدار حکومت نخبگان با خودش فکر میکنه که بهتره یه کم دیدگاهشو تعدیل کنه و طرفدار مشارکت بیشتر بشه تا رای بیاره. اما رقیبش هم میتونه با تعدیل دیدگاه رای بیاره. فقط تا زمانی این دو تا نامزد دیدگاهشونو تغییر نمیدن که رایدهنده ها نصف-نصف بینشون تقسیم شده باشن. این طوریه که اگر شکاف جدی تو عقاید اجتماعی وجود نداشته باشه، نظر «رایدهنده میانه» تبدیل میشه به نظری که کاندیداها سعی میکنن خودشونو طرفدارش نشون بدن. «رایدهنده میانه» کیه؟ یادتون هست توی ریاضی میانه چی بود؟ میاومدیم یک سری عدد رو از کوچیک به بزرگ لیست میکردیم و اسم وسطی رو که از نصف عددها کوچیکتر بود و از نصف عددها بزرگتر، میذاشتیم میانه.
رأیدهندهی میانه هم کسیه که وسط طیف قرار میگیره. یعنی توی مثال ما، بیاین بر حسب عقاید، اولین نفرِ صف رو، اونی که دوآتیشهترین رایدهندهی معتقد به مشارکت عمومیه رو بذارین، همینجوری از آتیش آدما کم کنین تا برسین به کسی که عقیدهی مخالف رو داره و آخرین نفر هم میشه دوآتیشهترین طرفدارِ نخبهگرایی. توی مثال ما، رأیدهندهی میانه اونیه که نصف آدما بیشتر و پُرُپِیمونتر از اون به حکمرانی نخبگان گرایش دارن و نصف دیگه بیشتر از اون به مشارکت سیاسی همگانی متمایلن.
حالا رایدهنده میانه ایران کیه؟ خب پیدا کردن این آدمِ نوعی، کار سختیه؛ در واقع اگه شدنی بود شاید دیگه نیازی به انتخابات نداشتیم. کافی بود این آدمو پیدا کنیم، نظرات همون آدم میشد ملاک انتخاب رییس جمهور 😊 اما خب میشه به صورت حدودی ویژگیهای این آدم رو گفت. اگه نظر منو بخواید، چیزی که تو این چند سال دیدم اینه: {با مکث بین هر دو} «معیشت» و «مشارکت» اولویت اول رایدهنده میانه ست. دقت کنید که نمیگم اکثریت اینو میخوان، بلکه میگم رایدهنده میانه که تعیینکنندهی نتیجه هر انتخاباتیه، این دو تا رو خیلی مهم میدونه. این آدم درآمد متوسطی داره، یا به عبارت دقیقتر، وسطای توزیعدرآمده. پس شاید شب گرسنه نباشه، اما نگران آینده زندگی خودش و نسل بعدیش هست. اگر جزو اقلیتهای سیاسی باشه، یعنی زن باشه، کُرد باشه، سنی باشه، حس کرده حقشو خوردن و میخواد تو آیندهش شریک باشه. به نظرم کسی که بتونه به این آدم ثابت کنه که معیشتش رو بهتر میکنه و تو تصمیمگیری سیاسی مشارکتش میده، رای میاره.
حالا تصمیم این رایدهنده میانه چه ربطی به رای دادن بقیه داره؟ اگر یه گروهی تصمیم بگیرن که رای ندن، رایدهنده میانه عوض میشه. مثلا اگر همه کسایی که مخالف حکمرانی نخبگانن رای ندن، رایدهنده میانه کسی میشه که تمایل خیلی بیشتری به مشارکت سیاسی فراگیر داره. در نتیجه احتمالا نتیجه به این سمت، یعنی ساختاری با مشارکت سیاسی فراگیرتر تغییر میکنه. پس زمانی خوبه رای بدیم که حس کنیم با این کار رای دهنده میانه به ما نزدیکتر میشه. به عبارت دیگه، و بر اساس این نظریهی خاصی که بررسی کردیم، اگه فکر میکنیم با رای دادن شانس این وجود داره که وسط طیف به ما نزدیک بشه، بهتره رای بدیم و اگه فکر میکنیم وسط طیف از ما دور میشه، خب اون موقع بیرون موندن از بازی تصمیم بهتریه.
یه نکته دیگهای که از این قضیه به دست میاد، اینه که شاید وعدههای همه کاندیداها شبیه به هم باشن، اما عملی بودن اونا فرق میکنه. مثلا بر اساس رایدهنده میانه پیشنهادی، تسهیل ساختار قانونی تولید یکی از شعارها میتونه باشه. روشهای عملیاتی مختلفی برای این کار وجود داره، اما مثلا روشی که مبتنی بر مالیات باشه، احتمالا برای رایدهنده میانه مطلوبتره تا روش مبتنی بر توسعه سیستم مالی. چون بهای مالیات رو معمولا دهکهای غنی میپردازند، اما هزینه توسعه مالی بیشتر توسط طبقه متوسط پرداخت میشه. در طول ۴ سال آینده برای راضی نگه داشتن رایدهنده میانه، رییس جمهور احتمالا ترجیح میده که بره سمت مالیات، نه توسعه مالی. پس اگر نامزدی یه برنامهای داد که به نظر عملیاتی میومد، برای این که ببینیم چه قدر رضایت سیاسی ایجاد میکنه باز باید ببینیم نسبت به برنامههای دیگه برای رایدهنده میانه منفعتِ بیشتر یا هزینه کمتری داره یا نه.
البته بعضی از برنامهها عملیاتیان، ولی قانون اجازه نمیده اونا رو پی گرفت. مثلاً برای کسب درآمد و بهبود معیشت، شاید تولید مواد مخدر و صادراتش بتونه رشد تولید ایجاد کنه، در عین حال رایدهنده میانه هم مایل باشه که مزرعه خشخاش رو زیر کشت ببره، اما خوب این کار اخلاقا و قانونا ممنوعه. بنابراین طیف انتخاب افراد در این مورد محدوده، و خیلی محتمله که نظر رایدهنده میانه تو یکی از دو سر حداکثری طیف قرار بگیره، چون تعداد زیادی از آدمها اون نقطه رو انتخاب میکنن.
جمله آخر: کِنِث اَرُوْ، اقتصاددان برجستهی فقید، فکر میکرد دموکراسی یه امر ناممکنه، اما حاکم شدن همیشگی نظر رایدهندهی میانه یکی از بهترین سیستمهای سیاسیه.
چیزی که شنیدید نوشته کیان فرحزا، نویسنده مهمان این قسمت پادکست اسکروج بود. برای دیدن ویدیوهایی در زمینه اقتصاد و جامعه در یوتیوب، ما رو سابسکرایب کنید. لینک یوتیوب در توضیحات پادکست قرار داره. اگه از این قسمت خوشتون اومد میتونید با به اشتراک گذاشتنش از ما حمایت کنید. برای حمایت مالی هم میتونید از طریق سایت حامی باش اقدام کنید.
میتونید ما رو در اینستا، توییتر، لینکدین، تلگرام یا تمامی پادگیرهای مورد علاقهتون دنبال کنید. کافیه دنبال اسکروجپادکست بگردید سر هم، با دوتا او
اگر سوالی در مورد آدمها جامعه، اقتصاد یا سیاست ذهنتون رو درگیر کرده میتونید از طریق سایت، تلگرام یا ایمیل ازمون بپرسید.
1 thought on “قسمت نهم | میانه گزینی بمانی به جای”
فرحزا رو اینطوری مینویسن?