این روزها دوباره بحث بر سر افزایش حداقل دستمزد بالا گرفته است. اثر این سیاست روی اقتصاد و به خصوص کارگران بدون مهارت چیست؟ مدتها است اقتصاددانان استدلال میکنند که حداقل دستمزد موجب افزایش نرخ بیکاری به خصوص در میان اقلیتها و نوجوانان میشود. اما حامیان این سیاست حالا توسط اقتصاددانانی پشتیبانی میشوند که معتقدند حداقل دستمزد لزوما منجر به افزایش بیکاری نمیشود و حتی میتواند باعث اشتغال افراد بدون مهارت شود. پس بالاخره این سیاست سودمند است یا به کارگران صدمه میزند؟
اقتصاددانهای سنتی معتقدند که بازار آزاد برای هر کارگر دستمزدی برابرِ تولید او فراهم میکند. اگر آرش که برای شرکت الف کار میکند ساعتی ۲ دلار دستمزد دریافت کند اما ۲٫۵ دلار محصول تولید کند، آنگاه شرکت ب انگیزه خواهد داشت تا به او دستمزدی معادل ۲٫۰۱ دلار پیشنهاد کند. در مقابل شرکت الف ۲٫۰۲ دلار پیشنهاد میدهد و این چرخه آنقدر ادامه مییابد تا دستمزد آرش ۲٫۵ دلار شود. هیچ شرکتی مایل نخواهد بود دستمزدی بیش از ۲٫۵ دلار پیشنهاد دهد، چرا که صرفه اقتصادی وجود ندارد. چه اتفاقی میافتد اگر حداقل دستمزد توسط قانون ۳ دلار تعیین شود؟ با توجه به آموزههای اقتصاد کلاسیک، آرش شغلش را از دست خواهد داد.
اما دیوید کارد و آلن کروگر از دانشگاه پرینستون این ایده سنتی را به چالش کشیدند. در سال ۱۹۹۲ نیوجرسی حداقل دستمزد را افزایش داد اما ایالت همسایههاش یعنی پنسیلوانیا نرخ آن را ثابت نگه داشت. در مطالعههای که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، کارد و کروگر نشان دادند پس از افزایش حداقل دستمزد، اشتغال در صنعت فست فود نیوجرسی افزایش یافت. در مقابل، اشتغال صنعتی در پنسیلوانیا کاهش یافته بود. این چطور ممکن است؟ مطالعه کارد و کروگر ما را به این باور سوق میدهد که با افزایش دستمزد، تقاضای نیروی کار زیاد میشود! چنین نتیجه متناقضی نیازمند یک نگاه عمیقتر است.
روش جمعآوری اطلاعات کارد و کروگر عمیقا مورد سوال است. آنها در نظرسنجیهای تلفنی با مدیران ۳۲۱ فست فود در نیوجرسی و ۷۸ فست فود در پنسیلوانیا مصاحبه کردند. این جامعه آماری برای چنین نتیجهگیری قابلتوجهای بسیار کوچک است. همچنین اطلاعات داده شده توسط بنگاهها ممکن است دقیق نباشند. مدیران برگرکینگ متخصصان آمار یا حتی حسابداری نیستند. این مصاحبهها باید توسط گروه دومی از محققان تکرار میشد.
علاوه بر این گرچه قانون مذکور تازه در ۱ آپریل ۱۹۹۲ اجرا شده بود، مصاحبهها در ۵ تا ۳۱ دسامبر همان سال انجام شد. در چنین مدت کوتاهی، یعنی تنها ۷ تا ۹ ماه پس از اجرای قانون، کارد و کروگر به بازار زمان کافی ندادند تا جایگزینهایی برای نیروهای کم مهارت پیدا کند (مثل مکانیزه کردن فرایند تولید).
میلتون فریدمن به درستی استدلال کرده بود که
“بنگاهها به زمان نیاز دارند تا جایگزینهایی به جای نیروهای بدون مهارت پیدا کنند.”
یک اشتباه محتمل دیگر آنها کماهمیت بودن افزایش حداقل دستمزد است. در زمان اجرای قانون، دو سوم رستورانها خودشان مزدی بیش از حداقل دستمزد پرداخت میکردند. در این موارد خودِ بازار به کارگران کممهارت دستمزدهایی بالا میداد.
علاوه بر این حتی اگر با افزایش حداقل دستمزد اشتغال افزایش پیدا میکرد، این الزاما نتیجه خوبی برای جامعه نبود. دو اقتصاددان به نامهای دیوید نومارک و ویلیام فاشر دریافتند که افزایش حداقل دستمزد منجر به کاهش ثبتنام نوجوانان در دبیرستانها و افزایش نرخ بیکاری میان آنان میشود. علت این نتایج متناقض چیست؟ افزایش حداقل دستمزد انگیزه ترک تحصیل را در میان نوجوانانِ بامهارت زیاد میکند، در حالیکه این احتمال وجود دارد کسانی که قبلا شاغل بودهاند شغل خود را از دست بدهند.
علاوه بر این حداقل دستمزد فرصتها را به یک اندازه از بین نمیبرد. نوجوانان نسبت به بزرگسالان از این قانون آسیب بیشتری میبینند. هر افزایشی در حداقل دستمزد اثری منفی روی نرخ اشتغال نوجوانان دارد. مشکل فقط این نیست، این قانون به سیاه پوستان نیز آسیب بیشتری نسبت به سفید پوستها وارد میکند. هر افزایشی در حداقل دستمزد موجب شکاف بیشتر میان سطح بیکاری نوجوانان سیاه و سفید پوست میشود.
میلتون فریدمن بیش از ۳ دهه قبل گفته بود:
“من باور دارم در میان تمام قوانین این کشور، قانون حداقل دستمزد بیشترین آسیب را به سیاه پوستان میزند.”
این مسئله نه به خاطر نژاد پرستی که به علت فقدان مهارت است. فریدمن اینگونه توضیح میدهد که جوانان سیاه پوست بهرهوری کمتری نسبت به جوانان سفید پوست دارند. آنها تمایل کمتری به داشتن تحصیلات دارند که در نتیجه سطح مهارتشان پایینتر است. بنابراین هرگونه دستمزد اجباری جوانان سیاه پوست را بیشتر از سفیدها به دام میاندازد.
مزیت کارگران کممهارت نسبت به همتایانشان در این است که حاضرند برای بهای کمتری کار کنند. اما قانون حداقل دستمزد چنین کاری را غیرقانونی میکند. لذا این قانون بیشترین آسیب را به کسانی میزند که تصمیم داشتیم به آنان کمک کنیم یعنی کارگران بدون مهارت.
با چنین نتایج مهلکی، چرا ایده حداقل دستمزد همچنان پرطرفدار است؟ علت را باید در نیات نیک مردم جُست. رایدهندگان با خود فکر میکنند که فقرا پول زیادی درنمیآورند. چگونه به آنان کمک کنیم؟ رؤسای آنان را مجبور کنیم حقوق بیشتری بدهند! لذا وقتی سیاستمداری با افزایش حداقل دستمزد مخالفت میکند، مردم سخن او را اینگونه میشنوند که من میخواهم فقرا درآمد کمتری داشته باشند.
در نهایت حداقل دستمزد همچنان افزایش مییابد. آثار مخرب این سیاست نیز همچنان در حال آسیب زدن به فقرا، جوانان، سیاهان و افراد بدون مهارت است. بر خلاف مطالعه معروف کارد و کروگر، اکثر شواهد اقتصادی نشان میدهند که حداقل دستمزد منجر به نابودی مشاغل میشود.
نویسنده: Walter Block | مترجم: امیررضا شهابی
منبع: fee.org
4 thoughts on “در باب حداقل دستمزد”
تحلیل فریدمن به شرطی درسته که چه از لحاظ فرهنگی و چه اقتصادی مانعی برای افزایش بهره وری توسط سیاه پوستان به عنوان مثال نباشه و از طرف دیگر هم صاحبان سرمایه اجازه بروز به آن ها بدهند
حقیقت اینه که اقتصاد سرمایه داری همواره به لشکر بیکاران احتیاج داره تا بهره کشی از کارگران خودش رو افزایش بده و از بیکاری به عنوان اهرم فشار استفاده کنه
قانون فعلی حداقل دستمزد هم وقتی حداقل دستمزدی زیر مقدار نیازه عملا همکاری دولت با صاحبان سرمایه ست تا بهره کشی مشروعی از کارگران داشته باشند!
درود
واقعیت این هست که سرمایه داری همواره در جهت رفع تبعیض ها حرکت کرده است. نمونه مشهور آن «مک کارتیسم» بود که بازار آزاد در نهایت معیشت دشمنانش را هم تامین کرد. همانطور که فریدمن میگفت روا نیست اندک تبعیض باقیمانده را به بازار نسبت دهیم.
در مورد دیگر مسئله مورد اشاره هم هر افزایشی در حداقل دستمزد موجب بیکاری عده ای خواهد شد که به نظر نه عقلانی است و نه اخلاقی.
سلام
بیکاری عده ای یا استثمار همه
بازار نه
بازار آزاد چرا که در بازار آزاد علیرغم آزادی اما عده ای که انباشت سرمایه دارند و کنترل منابع تولید طبیعتا قدرت بیشتری دارند
به هر صورت اخرش هم البته متاسفانه حداقل دستمزد رو حتی زیر خط فقر بستن تا عملا حداقل دستمزد موجب مشروعیت بهره کشی بدتر…
برای مثال سرمایه داری از تبعیض سیاه پوستان تا عدم توزیع مناسب ثروت در جهان کنونی همه از جمله نتایج باز تولید شده همین نظامند!
کما اینکه تامین معیشت در جهت استثماره متاسفانه و هیچ وقت توان بالا اومدن وجود نداره!
به هر صورت اما دیدگاه خوبی نیست به هیچ وجه وقتی که امرار معاش افراد حتی با وجود حداقل دستمزد دچار مشکله حمایت کنیم از نبودش
احتمالا جوابتون اینه که صاحبان سرمایه در نهایت مجبور میشن دستمزد بالاتر بدن ولی نتیجه متاسفانه جور دیگه ثابت کرده چون کارگران همیشه توان چانه زنی کمتری دارند